هنر و صنعت قالیبافی تبریز از دیدگاه سسیل ادواردز
تبریز یکی از بهترین برندها و کانون های قالیبافی ایران است. سسیل ادواز شرح کاملی از صنعت فرش دستباف تبریز را دارد که در این مورد در کتاب «قالی ایران» و به نقل مستقیم آمده است:
(صفحه 62)
تبريز
اهمیت شهر تبریز
اطلاعات منبع:
کتاب قالی ایران
مولف: سسیل ادواردز
مترجم: مهین دخت صبا
ناشر: فرهنگسرا
چاپ دوم: 1370
صفحات نقل شده: 62 تا 73
(صفحه 62)
تبريز
اهمیت شهر تبریز
ضمن بررسی مراکز قالیبافی ایران، شهر تبریز از مزیت خاصی بهره مند می شود که مایه مباهات مردم این شهر است، اما نه این نظر که عالیترین قالیها در این شهر بافته می شود، چه در سایر نواحی قالیهای بهتر تهیه می گردد، بلکه به جهت آشنایی طولانی و افتخارآمیز مردم آن با این حرفه و به خصوص از این رو که احیاء، این صنعت در نیمه دوم قرن نوزدهم تا اندازه زیادی مرهون مهارت و تهور و دید وسیع مردان تبریز بوده است.
تبریز مانند بسیاری از شهرهای مهم ایران در محل تقاطع چند جاده کاروان رو قرار گرفته است. ولی اهمیت آن خیلی بیشتر از یک مرکز ارتباطی است، زیرا در قلب ایالت وسیع و حاصخیز آذربایجان واقع شده و همچنین پاسدار و نگهبان یکی از دروازه های ایران است، و از این نظر موقعی بی حفاظ و خطرناک دارد. مردم این خطه ایرانی نیستند بلکه نژاد مخلوطی (اكثر ترک) هستند و از خویشاوندان خود در آن سوی مرز تشخیص داده نمی شوند. همین نکته موقع این شهر را خطرناک تر ساخته است، به این جهت شهر تبریز در طول تاریخ گرفتار جنبشهای تجزیه طلبی و آزادیخواهی بوده که ساخته و پرداخته عثمانی ها و بعدها نیروی روسیه بوده است.
قبل از غلبه اعراب بر ایران در سال ۶۴۱ میلادی، اطلاعات زیادی راجع به شهر تبریز در دست نیست، ولی بعد از این تاریخ سیاحان و جغرافیدانان عرب مکرر در مکرر از این شهر نام برده اند. در واقع کلیه اطلاعاتی که درباره ایران هنگامی که این کشور تحت سلطه اعراب بود، در دست داریم مرهون کنجکاوی و کوششهای خستگی ناپذیر آنها است. یکی از جغرافي دانها در نخستین سالهای سطه عرب بر ایران از تبریز به عنوان یک شهر اصیل و شریف یاد می کند و اضافه می نماید که از دیگر شهرهای آذربایجان آبادتر است و دیواری محکم دارد و با بیشه ها و باغهای متعدد محصور شده است، در تاریخ ۷۹۱ میلادی این شهر به دستور همسر نامدار هارون الرشید یعنی زبیده، تجدید بنا شد. این بانو بدون شک تمایل به شهر سازی داشته چه شهر کاشان نیز به دستور او ساخته شده است.
شاید مهمترین حادثه در تاریخ آذربایجان در قرن یازدهم اتفاق افتاده باشد، چه در این زمان ترکان سجوقی بر ایران غلبه کردند و ایالات آذربایجان و همدان را به عنوان اقامتگاه دائمی خود بر گزیدند. در اندک زمانی در این دو ناحیه زبان ترکی جایگزین فارسی و عربی شد و تبریز نیز به صورت یک شهر ترک زبان در آمد و تا کنون نیز به همین حال باقی مانده است.
در سال ۱۲۲۰ میلادی گروهی از غارتگران مغول برای اولین بار در تبریز دیده شدند، ولی مردم این خطه با پرداخت مبلغی پول آنها را بیرون راندند. پس از اندک مدتی دوباره آمدند و طی مدت ده سال آذربایجان را ویران کردند و مردم آن را وادار به اطاعت ساختند. پنجاه سال بعد تبریز پایتخت رسمی امپراطوری مغول شد که از رود سیحون تا مصر ادامه داشت. در زمان سلطنت غازان خان (نخستین خان مغول که دیانت اسلام را پذیرفت) تبریز منتهای شکوه و جلال و شهرت را به دست آورد. این پادشاه در مغرب شهر، در ناحیه ای به نام شاه، شهر تازه ای بنا کرد و آن را پایتخت امپراطوری جدید خواند. شهر جدید شامل یک کاخ سلطنتی یک ساختمان اداری، یک آرامگاه عالی از این بنا به عنوان مرتفع ترین بناهای جهان یاد شده است ، یک مسجد، مدارس مذهبی، بیمارستان مسافرخانه
(صفحه 63 )
چند کتابخانه و چندین حمام و کاروانسرا بود. در ضمن شهر تبریز را گسترش دادند و برای زیبا ساختن آن اقداماتی به عمل آوردند. امروز از شکوه و جلال کهن اثری بر جای نمانده است.
در سال ۱۳۹۲ به دست سپاهیان تیمور لنگ غارت شد، ولی تحت فرمانروایی جهان شاه مغول پادشاه ایلخانی (که مسجد کبود را بنا کرد) و رقیب پیروز او، اوزون حسن، از طایفه آق قوينلو، مجددا آباد شد. اوزون حسن پادشاهی صلحجو و روشنفکر بود. وی شکوه از دست رفته شهر تبریز را به آن باز گرداند. شرح اقدامات وی در تقریرات ژوزفا باربارو ایلچی جمهوری ونیز در دربار ایران دیده می شود.
پس از مرگ اوزون حسن (۱۴۷۷ میلادی) مدت بیست سال هرج و مرج و اغتشاش در این کشور حکمفرما بود تا در سال ۱۴۹۹ که نوه او شاه اسمعیل اول، که مردی جنگجو و در عین حال زاهد و متدین بود، بر رقبای خویش پیروز گشت و در پایتخت خود تبریز، خود را نخستین شاه ایران خواند ( به صفحه ۶۴ مراجعه شود).
سلطنت شاه اسمعیل ، که شیعه ای متعصب بود، موجب بروز یک سلسله جنگهای طولانی با امپراطوری عثمانی شد که مدت دویست سال طول کشید (عثمانیها سنی مذهب بودند). شهر تبریز که تا مرز چند میلی بیش فاصله ندارد دائمأ مورد حمله و تهدید قرار می گرفت تا اینکه شاه طهماسب (که در سال ۱۵۲۴ در سن ده سالگی جانشین پدر شد) تصمیم گرفت پایتخت را از تبریز به قزوین انتقال دهد. ظاهرا پس از انعقاد قرار داد صلح با عثمانی ها در سال ۱۵۵۵ دوباره به تبریز بازگشت. ولی نوه او شاه عباس از روی عقل و بصیرت اصفهان را که از تمرکز و اهمیت بیشتری برخوردار بود به پایتختی خود برگزید.
بنابراین در اواخر قرن شانزدهم، تبریز امتیاز خود را به عنوان یک شهر پایتخت شاید برای همیشه از دست داد. با اینکه هنگام تهاجم ترکها به شدت بر این شهر لطمه وارد آمد ولی موقع آن به قدری برای تجارت و کشاورزی مناسب بود و بازرگانان آن به اندازه ای متهور و بی باک بودند و کشاورزان آن به حدی فعال و پر کار که در اندک مدتی بار دیگر قد علم کرد و آبادانی خود را باز یافت. در سال ۱۶۷۳ شاردن اظهار داشته است که شهر بزرگ و مهمی است با جمعیتی بالغ بر نیم میلیون.
در سال ۱۷۲۲ میلادی هنگامی که ایران مورد حمله افغانها قرار گرفت با اینکه تبریز از محل جنگ و مبارزه دور بود ولی از عواقب مصیبت بار آن مصون نماند، زیرا ترکها از محبت و مهربانی ایرانیان سوء استفاده کردند و بار دیگر این کشور را مورد تاخت و تاز قرار دادند. لكن عمر این پیروزی کوتاه بود، چه در همین هنگام یک رهبر نظامی به نام ندرقلی در ایران ظاهر شد که افغانها و ترکها را در اندک مدتی بیرون راند و خود بر تخت نشست.
تنزل تدریجی ترکها در قرن هیجدهم موجب گردید که شهر تبریز از حملات و تهدیداتی که از سوی مغرب به آن وارد می آمد مصون بماند. ولی به زودی دشمنی بزرگتر و بی رحم تر از ترکها از جانب شمال این شهر را مورد تهدید قرار داد.
در سال ۱۷۹۶ روسیه ایالات آن سوی قفقاز را از ایران گرفت و در سال ۱۸۰۱ گرجستان نیز ضمیمه آن ایالات شد. در این هنگام سرزمین ایران علنا مورد حمله و تهدید قرار گرفت و دولت به شدت اقدامات دفاعی را مورد توجه قرار داد. یک هیئت نظامی مهم از طرف دولت انگلیس به تبریز، یعنی دروازه ایران، فرستاده شد. ایجاد انبارهای ذخائر ومهمات جنگی و کارخانه های توپ سازی در شهر تبریز سبب شد که این شهر بار دیگر مرکز فعالیتهای گوناگون شود. در حقیقت مصیبت و بدبختی قادر نبود این عنقای شهرهای ایران را از پای در آورد.
ولی این تدارکات در مقابل نیروی روسیه ارزش وتأثير چندانی نداشت. در سال ۱۸۲۷ تبریز اشغال شد و سال بعد به موجب عهدنامه ترکمن چای ایران کلیه ایالات خود، واقع در شمال ارس را از دست داد.
پس از انعقاد این عهدنامه، تبریز مدت صد سال از صلح و آرامشی نسبی برخوردار بود و تحت حکومت شاهان قاجار به عنوان بزرگترین و ثروتمندترین شهر ایران شناخته شد. بازرگانان و بانکداران تبریز در کلیه بازارهای ایران مشغول داد و ستد بودند و تجارت خارجی کشور در دست آنها بود. جمعیت این شهر که در پایان دوره هرج و مرج و بعد از هجوم
(صفحه 64)
افغانها به ۳۰۰۰۰ نفر تنزل کرده بود، در زمان حکومت پادشاهان خواب آلود قاجار تقریبا به ده برابر رسید.
به تدریج که شهر تبریز رو به آبادانی نهاد و مردم آن متمکن و ثروتمند شدند، زمزمه هایی حاکی از نارضایی از دستگاه حکومت برخاست. این مردم با نظری تحقیر آمیز به پایتخت می نگریستند و دستگاه حاکمه را فاسد ومتصدیان امور را نالایق و دربار را مرتجع می پنداشتند. به این ترتیب در سال ۱۹۰۴ تبریز مرکز جنبش های ملی و انقلابی گردید. این جنبش را سرکوب کردند، ولی نیروی روسیه (برای نخستین بار بعد از سال ۱۸۲۷) از مرز گذشت و از قنسولها و اتباع خارجی حمایت کرد. افراد نیروی روسیه، با وجود مخالفت مردم ایران، با آغاز انقلاب روسیه شوروی در ایران ماندند.
در سال ۱۹۲۱ سلسله قاجاریه به طرز ننگینی پایان یافت و شخصیتی فعال و پر تحرک، یعنی رضاشاه فقید، سربازی که از توده مردم برخاسته بود، بر تخت سلطنت ایران جلوس کرد. وی پادشاهی بود که نمیتوانست در قلمرو حکومت خود وجود مراکز قدرتی را که به نحوی از انحاء ممکن بود تسلط و تفوق او را در مخاطره اندازند تحمل کند.
نخستین اقدام او در زمینه ایجاد جاده ای دور معبر قافلانکوه بود و به این ترتیب برای نخستین بار مسافرت از پایتخت به شهر تبریز با طی دو روز راه امکان پذیر گردید. سپس شهر تهران را به عنوان مرکز اداری، مالی، تجاری و فرهنگی ایران برگزید. به طوری که پس از چند سال هیچ یک از شخصیتهای برجسته کشور، خواه بازرگان یا مالک یا بانکدار، نمی توانست بدون داشتن شعبه ای در پایتخت به امور جاری خود رسیدگی نماید. با افزایش اهمیت شهر تهران، تبریز از موقع غرورآميز خود به عنوان رقیب آن به یک شهر ایالتی گمنام تنزل کرد.
در سال ۱۹۴۴ نام شهر تبریز بار دیگر بر سر زبانها افتاد و آن هنگامی بود که جنبش تجزیه طلبانه ای، تحت حمایت روسها، در این شهر آغاز گشت و حکومتی یاغی و متمرد تحت عنوان حکومت دموکرات آذربایجان تأسیس شد. این حکومت در سال ۱۹۴۶ هنگامی که ارتش دولت ایران به این خطه سرازیر شد واژگون گردید. ظاهرا روسها غافلگیر شده و دخالتی در این امر نکردند.
شهر تبریز
تبریز که تا قبل از جنگ جهانی اول بزرگترین و آبادترین شهر ایران محسوب می گردید امروز سعادت و برکت خود را تا
(صفحه 65)
اندازه ای از دست داده است. سابق بر این قسمت عمده تجارت سودآور ایران با روسیه تزاری در این شهر مترکز بود. تجارت با کشورهای غربی که از راه طرابوزان و اسلامبول انجام میگرفت نیز مرکزش در تبریز بود. در حال حاضر تجارت با روسیه شوروی به تدریج تنزل یافته و تجارت با اسلامبول به کلی متوقف گردیده است. در ضمن شاهزادگان تجارت پیشه تبریز نیز از بین رفتند. جمعیت این شهر که سابقا ۳۰۰۰۰۰ نفر برآورد شده بود به یک سوم این رقم کاهش یافت.
با اینهمه شهر تبریز مثل سی و پنج سال قبل، که من از آن دیدن کردم، مجموعه ای از خیابانهای نازیبا و کثیف نیست، بلکه مانند بسیاری دیگر از شهرهای بزرگ ایران تعدادی خیابانهای بزرگ و آسفالت شده و باغهای عمومی زیبا و مطبوع دارد که می تواند به آنها مباهات کند. بازار مسقف تبریز هنوز یکی از بزرگترین بازارهای ایران محسوب می شود. کاروانسراهای با شکوه آن دیگر جنب و جوش و فعالیت سابق را ندارند، ولی با ابهت تمام و در سکوتی توأم با شکیبایی مواظب و مراقبند که چه وقت سعادت از دست رفته شان به آنها باز خواهد گشت.
گرچه اثری از شکوه و جلال شام بر جای نمانده است ولی در بین توده های خاک ملال آور قراملک، واقع در حومه تبریز، هنوز چند ساختمان قابل توجه باقی مانده است. مهمترین (نه زیباترین) آنها بنایی است بسیار بزرگ با خطوط مستقيم به نام ارگ. ارتفاع این ساختمان ۱۲۰ پا است و بر شهر مسلط است. به نظر می رسد این بنا نوعی برج و یا قلعه نظامی بوده است. گفته می شود که یک قسمت آن متعلق به قرن چهاردهم است و بقیه در سال ۱۸۰۹ بنا شده است. جالبترین بناهای
(صفحه 66)
این شهر مسجد کبود است که در قرن پانزدهم توسط جهان شاه ساخته شده است. چیز زیادی از این مسجد باقی نمانده، ولی نمای آن که در ساختمان آن کاشی های فیروزه ای و آبی لاجوردی و سیاه و زرد به کار رفته است بسیار باشکوه است. گرچه این بنا را می توان ویرانه ای با شکوه نامید ولی هنوز، نمونه ای از معماری مغول به شمار می رود که با مدرسه ها و آرامگاههای سمرقند رقابت می کند.
احیای صنعت قالیبافی
در پایان فصل اول، این نکته تذکر داده شد که حمله و هجوم خونین افغانها و دوران توأم با آشفتگی و تلاطم سلطنت نادرشاه، صنعت قالیبافی را به پایینترین سطح تنزل داد و آن را تقریبا به نابودی کشاند. ولی ثبات و استحکام سلسله قاجاریه موجب پدید آمدن یک دوره طولانی توأم با نظم و صلح نسبی گردید که فرصتی برای احیای این صنعت بود. احیای این صنعت تا حد زیادی مرهون کوشش بازرگانان جسور تبریز است.
مدت چندین قرن از قالی ایران به عنوان کالای تجاری استفاده می شد، ولی میزان این تجارت ناچیز بود. در قرن پانزدهم، مردم کشورهای مغرب زمین آن را شناختند و برای آن ارزش قائل شدند. نام آن در فهرست های قدیمی کالا و در معدودی از پرده های نقاشی کار ایتالیا و فلاندر متعلق به دوره رنسانس دیده می شود.
در اواسط قرن نوزدهم قالی ایران به تدریج جای خود را در کشورهای مغرب زمین باز کرد و میزان صدور آن به کشورهای مزبور نیز قابل ملاحظه بود. دادو ستد کالا بیشتر به وسیله بازرگانان تبریزی که مشهور و معتبر بودند انجام می گرفت. این بازرگانان در شهر اسلامبول شعبه داشتند و کار اصلی آنها خرید مصنوعات کشورهای اروپایی و فرستادن آنها به ایران از راه طرابوزان بود. در شهرهای مهم ایران نیز نمایندگانی داشتند که قالیها را از خانه ها و یا بازارها جمع آوری می کردند. اغلب این قالیها کهنه و به اصطلاح پا خورده بود، چه در آن زمان بانک در ایران وجود نداشت و مردم عادت داشتند (این رسم هنوز هم رایج است) پس اندازهای خود را صرف خرید قالی کنند تا در مواقع نیاز بتوانند آن را به پول نقد تبدیل نمایند. قیمت این قالیها پس از ده تا چهل سال کار کردن و فرسوده شدن افزایش می یافت، زیرا کشورهای اروپایی قالیهای کهنه را با بهای بیشتری خریداری می کردند، یعنی نزد آنان قالی کهنه مرغوبتر از قالی نو بود. به این ترتیب همیشه مقداری قالی کار کرده و پا خورده از خانه ها به بازارها انتقال داده می شد.
این قالی و قالیچه ها به این منظور بافته شده بود که در خود کشور مورد استفاده قرار گیرد. اینها در کارگاههای بافندگی تهیه نشده بود، بلکه مردم روستاها و عشایر آنها را بافته بودند، بنابر این قطع آنها اغلب کوچک و طرحهایشان نیز تکراری بود. اندازه آنها معمولا دراز و باریک و از نظر ما زشت و نامرغوب می نمود. میان فرش معمولا ۱۶-۲۰ پا درازا و ۶-۸ پا پهنا داشت. سرانداز ۱۰-۱۲ پا درازا و ۵-۶ پا پهنا داشت. درازای یک جفت کناره ۱۶-۲۰ پا و پهنای آن ۳ پا و ۴ اینچ یا یک ذرع بود. این چهار تخته (همان طور که در طرح ۳۸ دیده می شود) کف اطاق قرار می گرفت. چنانچه صاحبخانه از روی ناچاری از خانه بزرگتر به خانه کوچکتری نقل مکان می کرد مثل ما مجبور نبود از قالیهای خود صرفنظر کند، بلکه این چهار تخته را به همان ترتیب در اطاق کوچک تر می گسترد و اگر فرشها روی هم قرار می گرفت اهمیتی نداشت. در واقع تنها راه حل عملی این مسئله همین بود.
نمایندگان تجار تبریز هرقدر می توانستند از این قالیهای کهنه از خانه و بازارهای شهرهای مهم ایران جمع آوری می کردند و به وسیله کاروان به تبریز می فرستادند. آنجا آنها را طبقه بندی می کردند و به صورت عدل در می آوردند و از راه بایزید و ارزروم به بندر ترکيه يعني طرابوزان می فرستادند. از طرابوزان عدل ها را به وسیله کشتی تجاری و شاید کشتی شرکت «پاکه» با یکی از کشتی های قدیمی شرکت «ماژری
(صفحه 67)
مارتیم» و شاید کشتی کهنه اطریشی «لوید» به قسطنطنیه که به صورت بازار جهانی قالی در آمده بود حمل می کردند. عده زیادی از خریداران انگلیسی و آمریکایی و فرانسوی (خریداران آلمانی بعدها آمدند) به این بندر ترکیه می آمدند. تقاضا برای قالی رو به افزایش گذاشت، ولی با افزایش آن میزان قالیهای کهنه نیز کاهش یافت.
چه می توانستند بکنند؟ بازرگانان مشهور تبریز با خطر بزرگی روبرو شده بودند و آن پایان یافتن تجارت پرسود آنها بود. بنابراین تصمیم گرفتند با تهيه قالیهای نو به رنگ و اندازه های مورد نظر اروپاییان به این بحران خاتمه دهند.
به این ترتیب در سال ۱۸۸۰ صنعت قالیبافی ایران، که بعد از هجوم افعانها تنزل یافته و به صورت یک حرفه روستایی در آمده بود، با فشار و تحریک بازرگانان تبریزی به حدی پیشرفت کرد که در نخستین صف فعالیتهای تجاری ایران قرار گرفت.
خصوصیت اصلی این حرفه ناگزیر تغییر یافت. قالی ایران که تا آن زمان فقط برای رفع نیازمندی های داخل کشور و به میزان محدودی تهیه می گردید، به صورت یک کالای صادراتی در آمد و تقاضای آن معیار جهانی یافت. از آن زمان به بعد از هر صد تخته قالی که در کارگاههای قالیبافی ایران تهیه می گردید شاید نود تخته آن برای نخستین بار اطاقهای ساختمانهای کشورهای مغرب زمین را مفروش می کرد.
بازرگانان تبریزی به این قانع نشدند که قالیهای مورد نیاز را فقط به قالیبافان روستایی سفارش دهند، بلکه در اندک مدتی کارگاههای کوچکی با چند دار قالیبافی در شهرها ايجاد کردند، و به این ترتیب کار بافندگی با سهولت بیشتری انجام می گرفت و نظارت بر آن نیز آسان تر بود. این جنبش که در تبریز آغاز گردیده بود بزودی به مشهد و کرمان و کاشان نیز سرایت کرد. در هر یک از این نواحی عامل اصلی و محرک این پیشرفت بازرگانان تبریز بودند. علاوه بر کارهایی که در شهرها انجام می گرفت در چند روستا و دهکده نیز اقدام به تاسیس کارگاه قالیبافی کردند. از این روستاها ناحیه هریس، واقع در مشرق تبریز، و صدها روستای دیگر، واقع در مشرق سلطان آباد، را می توان نام برد.
قالیهای دوره جدید تبریز و مشهد و کرمان را خوب به خاطر دارم. عده آنها محدود بود و موجب برانگیختن حس کنجکاوی شد. بر خلاف قالیهای قدیمی مطبوع و جا افتاده، که به عنوان قالیهای ایرانی به آنها عادت کرده بودیم، قالیهای جدید کار نکرده و کاملا نو بود. و چون چشم ما به دیدن این قبیل قاليها عادت نکرده بود رنگ آنها به نظر خیلی خام می آمد. فروش این قالیها مشکل بزرگی بود. ولی بازرگانان زیرک تبریز با فراست و بصیرت تمام با این مشکل روبرو شدند به زودی سقف «هانس » در اسلامبول قدیم، که محل تجارت آنها بود، از قالیهای گرانبهایی که آنها را در معرض آفتاب شدید تابستان ترکیه قرار داده بودند پوشیده شد. هر روز صبح عده ای
(صفحه 68)
مرد با ظروف حلبی مملو از آب در بین این قالیها گردش می کردند و مانند باغبانان به آنها آب می دادند، چه دریافته بودند که آب پاشیدن روی قالیها قبل از طلوع خورشید عمل رنگ باختن را تسریع می کند.
برای این منظور روشهای دیگری نیز اتخاذ گردید. قالیها را کف بازار، جایی که آمد و شد زیادتر بود، می گستردند و هفته ها را به همین حال می گذاشتند تا به وسیله انسان و حیوان خوب پا خورده شود. سپس خاک و کثافت آنها را با خاکستر چوب یا جوبک می شستند. نتیجه این کار نسبتا رضا بخش بود. ولی بزودی دریافتند که رنگ قالیها بر اثر شستن با خاکستر جوب کاهش می یابد نه به وسیله پا خوردگی و با شستن با چوبک. بنابراین دیگر قالیها را در معابر مسقف بازار نمی گستردند. از آن پس شستشو با خاکستر چوب به عنوان تنها روش در این زمینه پذیرفته شد، و با طی مراحل طولانی آزمایش و خطا توسط اشخاصی که از خواص اکسیداسیون و یا عوامل تحول دهنده آگاهی نداشتند این روش به وجود آمد.
توسعه میزان صادرات قالی ماهیت این حرفه را تغییر داد. ولی آیا این تغییرات در جهت مثبت بود یا منفی؟ به نظر من باید گفت که تغییرات مزبور در جهت بهبود چگونگی و ماهیت این حرفه انجام پذیرفت. منکر این حقیقت نمی توان شد که قالیهایی که بین سالهای ۱۷۰۰ و ۱۹۰۰ در ایران تهیه گردیده از لحاظ جنس و طرح و بافت با بهترین فرآورده های قالیبافان کرمان و کاشان، در اوایل قرن بیستم، و با قالیهای قم و نانین، در سالهای بعد، قابل مقایسه نیست. نگاهی به تصاویری که در فصلهای ۱۳ و ۱۶ نشان داده شده صدق این مطلب را ثابت می کند. در این مورد نیز نمی توان تردید داشت که انگیزه پیشرفت بی چون و چرای این صنعت تا اندازه زیادی فشاری بود که از طرف کشورهای مغرب زمین به قالیبافان ایرانی وارد می آمد.
گرچه این تغییرات ناگهانی در هدف تأثیر عمیقی به جای گذاشت، ولی در روش قالیبافی تأثیر چندانی نداشت. در حقیقت روش قالیبافی در ایران با گذشت اعصار و قرون تغییر زیادی نکرده است. با وجود اصلاحات و تعدیلاتی که در سالهای اخیر برای در نظر گرفت سلیقه اروپاییان در طرح قالیها به عمل آمد اجزای اصلی طرحها با ثبات شگفت انگیزی از نسلی به نسل دیگر منتقل گردیده است. عواملی مانند رسم روز و تأمین خواسته های ابداع کنندگان این رسوم وتزیین کنندگان داخل ساختمانها چند صباحی در قالی ایران اثر گذارده، ولی این اثر بسیار زودگذر بوده و در اندک مدتی فراموش شده است. در حالی که نقشهای طراحان قالی در قرن شانزدهم هنوز باقی و رایج است، هزاران ترکیب از این طرحها در قالی ظاهر می شود که همه حاکی از دوام و بقای این سنت برزگ است.
در اوت ۱۹۴۸، که برای دومین بار از شهر تبریز دیدن کردم، این شهر تازه دوران مصیبت باری را پشت سر گذاشته بود. این پریشانی و شوربختی هنگامی آغاز گردید که قوای روسیه شوروی در سال ۱۹۴۱ این شهر را اشغال کرد. گرچه این اشغال با نظم صورت گرفت ولی بسیار ناگوار و نامطبوع بود و در ضمن افراد نیروی روسیه شوروی مانند سربازان امریکا و انگلیس در این کشور گشاده دست نبودند. بنابراین تبریز نتایج ناگوار اشغال را متحمل می گردید بدون این که مانند دیگر شهرهای جنوبی و مرکزی این کشور از امتیازات جبران کننده آن برخوردار باشد.
پس از تصرف تبریز توسط نیروی روسیه شوروی، یک حکومت یاغی به نام حکومت دموکرات آذربایجان در این شهر تأسیس گردید. بازرگانان قالی تبریز با اموال خود به پایتخت گریختند و کارگاههای قالیبافی شهر تقريبا تعطیل شد. در پایان سال ۱۹۴۶، پس از برقراری مجدد قدرت حکومت مرکزی بازرگانان به شهر خود بازگشتند. کارگاهها از نو گشایش یافت و به میزان کمتری شروع به کار کرد. در بادی امر بازرگانان در زمینه تأمین انبوه تقاضاها با مشکلات بزرگی مواجه گردیدند کارگران انضباطی در کار نداشتند. جنس کمیاب بود و برخی از مواد رنگی به دست نمی آمد. این دوران اختلال و بی نظمی در جنس قالیهایی که در آن زمان تهیه شد اثر گذاشت.
هنگامی که به تبریز رسیدم بر اغلب این مشکلات، ولی نه بر همه آنها، فائق آمده بودند. در به راه انداختن صنعت قالیبافی کوششهای فراوان مبذول می گردید، ولی هنوز این صنعت در
(صفحه 69)
حال وقفه و سکون بود. شاید این وضع به طور کلی به سود تجار تبریز بود، چه در آن زمان بازارهای اروپایی که بازرگانان تبریزی متکی به آن بودند تقریبا تعطیل بود و بازارهای امریکایی که قبل از جنگ خریدار قالیهای کرمان و اراک و همدان بودند قالیهای تبریز را نمی پسندیدند. بنابراین تهيه فرآورده قالى به میزان قبل از جنگ به طور قطع با سقوط بازار مواجه می گردید.
انصاف نیست در این بررسی از این مصیبتها و ادوار نکبت بار سخنی به میان نیاید و این نکات در نظر گرفته نشود. چه من معتقدم چنانچه شهر تبریز بار دیگر در بوته آزمایش گذاشته شود مردم آن شهر همان طور که مکرر در مکرر در طول تاریخ بر سختی ها و ناملایمات پیروز گشته اند این بار نیز بر مشکلات خود فائق خواهند آمد.
مرکز قالیبافی تبریز دارای پنج نوع فرآورده اصلی است: نخست قالی تبریز که در شهر و حومه آن تهیه می شود، دوم قالیهای هریس یا گوراوان که در سی روستا واقع در چهل میلی مشرق تبریز و در جنوب غربی کوههای سبلان بافته می شود، سوم قاليچه ها و کناره های قراجه که یک پوده است و خیلی فشرده بافته می شود، چهارم قالیچه ها و کناره های روستاهای سراب (این روستاها در جنوب کوههای سبلان واقع شده اند)، پنجم قالیچه های زنجان که در مناطق حاصلخیزی که در مغرب جاده زنجان به قزوین قرار گرفته تهیه می گردد. راجع به قالیچه ها و کناره های قراجه و سراب از این نظر در قسمت قالیهای هریس گفتگو شده که هر دو ناحیه به آن بسیار نزدیک است.
قالی تبریز دو پوده است و (مانند کلیه نواحی ترک زبان) با گره ترکی بافته می شود. این قاليها منحصرا در شهر تبریز و حومه آن تهیه می گردد.
قسمت عمده پشمی که در صنعت قالیبافی تبریز مورد استفاده واقع می شود از منطقه ماکو، که کوهپایه باریکی است، تهیه می گردد. ماکو در شمال غربی ایران بین ترکیه و جمهوری نخجوان، که جزو اتحاد جماهیر شوروی است، قرار گرفته است. در رضائیه، که در فاصله دوری از دریاچه ارومیه واقع شده است، و همچنین خوی و سلماس به میزان کمتری پشم تهیه می شود.
پشم ماکو مرغوب است، ولی از پشم کردستان و کرمانشاه و شمال خراسان قدری خشن تر و زبرتر است. همین مختصات سبب شده است که قالیهای تبریز قدری خشن شود.
در ماکو عمل پشم چینی دو بار در سال انجام می گیرد. یک بار در آغاز تابستان و بار دوم در آغاز پاییز. در دومین بار پشم چیده شده را با پشم بره هایی که در ماه مارس گذشته به دنیا آمده اند مخلوط می کنند. این پشم را «کوزم» یا پشم بره می نامند و از آن فقط برای تهيه قالیهای نفیس بهره می گیرند.
در تبریز از پشم های چیده شده از بدن گوسفند و پشم پوست (پشمهایی که در دباغخانه از پوست این حیوان کنده می شود) هر دو استفاده می کنند. پشم پوست در قالیهای ارزان قیمت، که قسمت عمده فرآورده قالیهای تبریز را تشکیل می دهد، مورد استفاده قرار می گیرد. صاحبان کارگاههای قالی بافی اظهار می دارند که چون این نوع پشم رنگ را خوب به خود جذب نمی کند از به کار بردن آن در قالیهای مرغوب و نفیس خودداری می کنند.
پشمها به وسیله ماشینهای پشم زنی، که چندتای آنها در شهر تبریز موجود است، زده می شود. گرچه در تبریز و قزوین کارخانه ریسندگی دائر است ولی خوشبختانه در صنعت قالیبافی از پشمهایی که در کارخانه رشته شده است استفاده نمی کنند. ظاهر قالیهای تبریز به قدر کافی ماشینی است و استفاده از پشمی که در کارخانه رشته شده است این نقص را بیشتر نشان خواهد داد.
قسمت عمده قالیبافی تبریز در کارگاههای بافندگی صورت می گیرد که هر یک از ۱۰ تا ۱۰۰ دار یا دستگاه قالیبافی دارند. در این شهر در حدود بیست کارگاه بافندگی موجود است که روی هم رفته دارای ۷۰۰ دستگاه قالیبافی هستند. این کارگاهها متعلق به استادکارانی است که یا خود قالی تهیه می کنند و در بازار به فروش می رسانند و یا طبق قراردادی که با بازرگانان با صادر کنندگان منعقد کرده اند اقدام به چنین کاری می نمایند. علاوه بر ۷۰۰ دار مذکور در حدود ۳۰۰ دستگاه قالیبافی دیگر در شهر موجود است که در خانه ها و یا کلبه های روستایی به وسیله زنان خانه دار مورد استفاده قرار می گیرد. این زنها قالیهای ارزان قیمت تهیه می کنند و در بازار آنها را به فروش می رسانند.
جدیدترین و بهترین کارگاههای قالیبافی ایران را می توان
(صفحه 70)
در بین کارگاههای شهر تبریز یافت، بعضی از آنها بسیار نظيف، روشن و خوش هوا است و پرجمعیت نیست. حتی آنهایی که از تسهیلات جدید برخوردار نیستند با کارگاههای دیگر شهرهای ایران قابل مقایسه هستند. روزی، هنگام ورود به یکی از این کارگاههای پیشرفته و جدید، چون پا را در آستانه در نهادم صدای ناهنجار بلندگو که با فریاد، کلماتی مبنی بر خوش آمد گویی ادا می کرد مرا دچار شگفتی ساخت. این سخنرانی وحشتزا هنوز پایان نیافته بود که صدای آوازی برخاست. گمان می کنم این تصنیفی بود که آهنگسازان آذربایجانی براساس آوازهای زمزمه مانند اروپاییان هنگامی که در رؤيا فرو می روند، ساخته و پرداخته اند. بدون شک این تظاهر به تجدد خواهی برای کارگران قالیباف تسلی بخش بود و ساعات طولانی کار را در نظر آنها کوتاه جلوه می داد.
نوع دستگاه یا داری که برای قالیبافی به کار می رود در خود تبریز ابداع شد و چون عمل و ساختمان آن ساده بود و در ضمن بهای آن نیز ارزان، در همدان و سایر مناطق نیز مورد استفاده قرار گرفت (به صفحه ۲۷ مراجعه شود). قالیهایی که در تبریز بافته میشود از لحاظ نوع جنس به شرح زیر است: ۲۵ × ۲۵، ۳۰×30، ۳۵× ۳۵، ۴۰×۴۰، ۵۰ × ۵۰ و ۶۰×۶۰ گره در هر پنجه هفت سانتیمتری.
نوع اول قالیهای ارزان قیمت است که برای فروش در بازار بافته می شود. اغلب این قالیها را زنان روستایی و بعضی از کارگاههای قالیبافی تهیه می کنند، ولی بافت آنها بد و نامرغوب است و همین امر موجب گردیده که بعضی از قالیهای تبریز از لحاظ جنس شهرت خوبی نداشته باشد. نوع ۳۰×۳۰ نوع معمولی و بازاری قالی تبریز است. ۳۵×۳۵ نوعی است که معمولا شرکتهای اروپایی سفارش می دهند. این شرکتها میل دارند قالیهایی مطابق سلیقه و با طرح مورد علاقه شان تهیه شود و در ضمن جنس آن از جنس قالیهای بازاری بهتر باشد. میزان تقاضا برای قالیهای مرغوب به سبب گران بودن بهای آنها نسبتا کم است.
تعداد گره ها در هر پنجه که به آن اشاره شد معیاری است که بیشتر جنبه نظری دارد تا واقعی. به این ترتیب که وقتی فروشنده خاطر نشان می سازد که کالای وی از نوع ۳۰×۳۰ است، خریدار می داند قالی در هر طرف بیش از ۲۷ (و حداکثر 28) گره ندارد. و فروشنده می داند که خریدار متوجه این نکته است، ولی معامله بر این اساس خیالی و مطبوع جریان پیدا می کند و هر دو طرف راضی هستند.
می گویند یکی از کارخانه های صابون سازی انگلیس (درادوار گذشته) موفق گردید به جای استفاده از مواد قلیایی برای تهیه شمش صابون، شمشی از آب تهیه کند. به همین ترتیب می توان درباره بازرگانان قالی تبریز اظهار نظر کرد، چه آنها موفق شده اند فرش دستباف را با صرف حداقل هزینه تهیه نمایند. صاحبان کارگاههای قالیبافی تبریز جزء ماهرترین کارشناسان فنی ایران محسوب می شوند. و قطعا نکته ای که آنها در زمینه صرفه جویی در مواد نمی دانند ارزش دانستن ندارد. وزن کلاف پشمی که یک قالیباف در همدان با ساروق برای بافتن یک یارد قالی به کار می برد قالیبافان تبریز را خشمگین می سازد. چه آنها ادعا می کنند و این ادعا را ثابت می نمایند که با همان وزن پشم می توانند دو یارد قالی بافند. ولی اگر قالیهای بافت همدان و ساروق دو یا سه نسل دوام دارد طول عمر بهترین نوع قالیهای تبریز نامعلوم و طول عمر بدترین نوع آن بسیار کوتاه است.
صرفه جویی در مواد مصرفی، با به کار بردن کلافهای پشم بسیار نازک و کوتاه کردن پرز قالی، صورت می گیرد. چه پرزهای کوتاه به قالیباف اجازه می دهد رشته های پشم چسبیده به تار را قبل از پرداخت قالی قطع نماید. در قالی نوع ۳۵×۳۵ (دوازده و یک دوم×دوازده و یک دوم گره در هر اینچ مربع) یا بیش از این، نازکی پشم و یا کوتاهی پرز نقص فرش شمرده نمی شود، زیرا فشردگی بافت تراکم لازم را به قالی می دهد، ولی متأسفانه در عرض بیست سال اخیر تعداد زیادی قالی با جنس خیلی پست تر از این در تبریز بافته شده است. چنانچه پشم را با ضخامت مناسب و متعارف به کار برند زیانی در این کار نیست، ولی قالیبافان تبریز اغلب همان پشم نازک را که در فرشهای نوع دوازده و یک دوم×دوازده و یک دوم یا بیشتر به کار می برند و مناسب نیز هست در قالیهای نوع ۸×۸ با ۹×۹ نیز مورد استفاده قرار می دهند. نتیجه این می شود که قالی تراکم لازم را پیدا نمی کند و خیلی زود، یعنی در عرض چند سال، ساییده و فرسوده می شود. همین امر موجب سوء شهرت قالی تبریز شده است، ولی باید اضافه کنم که این بدنامی تنها متوجه قالیهای زمخت و درشت باف است و قالیهایی که در هر اینچ مربع ۱۱×۱۱ گره یا بیشتر دارند دوامشان زیاد است. من
(صفحه 71)
مدت سی سال است که یکی از این قالیها را دارم و هنوز طرح گونه نشانه ای از ساییدگی و فرسودگی در آن مشاهده نکردم. این طور به نظر می رسد که مدت سی سال دیگر نیز دوام خواهد داشت.
سرعت کار قالیبافان تبریز از قالیبافان دیگر شهرهای ایران بیشتر است. سرعت و دقت آنها در کار باعث شگفتی من گردید و مرا کاملا مجذوب کرد. این کارگران برای بستن گره کاردی در اختیار دارند که در انتهای تیغه آن قلابی شبیه به قلابی که برای انداختن دکمه مورد استفاده واقع می شود تعبیه گردیده است (تصویر ۱۲). این قلاب بدون اشتباه رشته تار مناسب را (به نظر من از بین صد بار دیگر بر می گزیند و تنها با یک حرکت تند مچ دست گره بسته می شود. ما در مورد یک کارگر قالیباف با اندازه گیری وقت به این نکته پی بردیم که وی در هر ثانیه یک گره می بست که در روز ۸۰۰۰ گره می شود، و این میزان کار کارگر قالیباف عادی تبریزی است، چه قالیبافان ماهر می توانند در روز ۱۵۰۰۰ گره ببندند.
همچنان که (در صفحه ۳۲) اشاره کرده ام و در طی این بررسی باز هم در موقع مناسب درباره آن بحث خواهم کرد، در سراسر ایران نوعی شیوه قالیبافی تقلبی رواج یافته که به شهرت نیک قالی ایران لطمه خواهد زد. این روش زیان آور این است که به جای گرفتن در رشته تار و بستن گره به آن، گره را به چهار تار می بندند. به این ترتیب فرشی که با این روش بافته می شود تنها نصف تعداد گره هایی را که باید داشته باشد دارد. شهر تبریز یکی از مراکز قالیبافی معدودی است که این بیماری در آن شایع نشده است. علت مصون ماندن این شهر نه این است که کارگران قالیباف تبریزی به اندازه همکاران خود در مشهد و کرمان و سایر نواحی زیرک نیستند، بلکه به این دلیل است که آنها برای بستن گره به جای انگشت از قلاب استفاده می کنند و بستن گره تقلبی با قلاب امکان پذیر نیست. نتیجه این مصونیت به طور کلی به نفع قالیبافان تبریز تمام شده است، ولی به این شرط که نقائص کار خود را، که خوشبختانه از معایب سایر همکارانشان کمتر است، مرتفع سازند.
نکته ای که موجب شگفتی من گردید این بود که در شهر تبریز، نخستین سنگر نیرومند مذهب اسلام، زنان و مردان قالیباف دوش به دوش هم در کارگاه سرگرم کار بودند. تا چند سال قبل چنین امری قابل تصور نبود. روحانیان، با نفوذی که بعدها پیدا کردند، بار دیگر حجاب را در بین زنان ایران متداول ساختند. آیا در خارج کردن زنان از کارگاههای قالیبافی تبریز نیز موفق خواهند شد؟ افکار عمومی این طور قضاوت می کند که اقتصاد بر روحانیت غلبه خواهد کرد.
در عرض سالهای اخیر دستمزد کارگران در صنعت قالیبافی ایران رو به افزایش بوده است. در اوت سال ۱۹۴۸ نرخ این دستمزد در کارگاههای مختلف بین ۲۱ و ۲۲ ریال برای هر کبل با ۱۴٫۰۰۰ گره بوده است. چهار قالیباف که پشت یک دار مشغول کار هستند در روز باید لااقل دو کیل و یا ۲۸۰۰۰ گره ببندند. در چنین صورتی استادکار این چهار نفر لااقل ۴۲ تا ۴۶ ریال دریافت می کند، که از آن مبلغ دستمزد سه شاگرد خود را می پردازد. دستمزد شاگردها بین ۶ تا ۱۰ ریال است.
(صفحه 72)
مردم تبریز رسامان بسیار خوبی هستند و در تعديل و تطبيق طرحها نیز مهارت دارند. اما قادر نیستند مانند طراحان کرمان آفریننده طرحهای نو و اشکال زیبا و مهیج باشند. فقط طرحهایی را که به نظرشان خوب و قابل فروش می آید اقتباس می کنند، خواه این طرحها متعلق به قرن شانزدهم باشد یا نقوش جدیدی باشد که از کشورهای اروپایی به ایران راه یافته است. چند تخته از قالیهای نفیس تبریز را دیده که در طرح آنها کج سلیقگی فراوان به کار رفته بود. خوب در نظرم هست که در یک قالی بسیار نفیس و خوش بافت نقش مرد ورزیده ای طرح شده بود که زنی را روی شانه های خود حمل می کرد، در حالی که باد گیسوان زن را پریشان کرده بود (پیکر هر دو با شتاب نقش گردیده بود و جامه آنها نیز کامل نبود). این طرح را یک حاشیه قدیمی متعلق به قرن شانزدهم در بر می گرفت.
از سوی دیگر طرحی هست که به نظر من باید به خاطر آن مردم جهان از طراحان تبریز سپاسگزار باشند. این طرح، طرح لچک ترنجی است. بدون شک مردم تبریز این طرح را از جلدهای چرمی کار دست متعلق به قرن پانزدهم (تصاویر ۲۳ و ۲۴) اقتباس کرده اند. طراحان قالی تبریز در ادوار گذشته، با مهارتی که در اقتباس طرحها داشتند، و از این نظر مشخص اند، مناسب بودن آن را برای طرح قالی دریافتند و آن را اخذ کردند. مدت چندین قرن است که در قالیبافی از این طرح بهره گرفته شده و طراحان فرش در کلیه کشورهای جهان از آن نسخه برداری کرده اند.
کارگاههای مهم قالیبافی تبریز برای خود کارگاههای کوچک رنگزری نیز دارند که در همان نزدیکی واقع گردیده و کار رنگرزی کلافهای پشم را خود آنها انجام می دهند. علاوه بر این حدود ده کارگاه رنگرزی مستقل در شهر تبریز موجود است، که کار رنگرزی کارگاههای کوچک قالیبافی و ۳۰۰ قالیباف را که به طور انفرادی کار می کنند، انجام می دهند.
تبریز تنها مرکز قالیبافی ایران است که مواد رنگی کشورهای مغرب زمین در آن کاملا رسوخ یافته است. رنگهای جدید جانشین رنگهای قدیمی شده است. یک شرکت آلمانی وارد کننده ای که قبل از جنگ جهانی اول تبریز را به عنوان مرکز فعالیتهای تجاری خود برگزیده بود برای نخستین بار مردم این شهر را با مواد رنگی مغرب زمین آشنا ساخت.
این شرکت آلمانی در ایران بسته شد، ولی رنگرزان ایرانی که شرکت مزبور آنها را در زمینه به کار بردن رنگهای اروپایی تحت تعلیم قرار داده بود، به زودی در بازار، کارگاههایی برای خود تأسیس کردند و از آن موقع تاکنون رنگهای آلمانی و سپس سوئیسی را در قالیبافی به کار می برند. سهولت و سرعت و ارزانی رنگرزی با رنگهای اروپایی در مقایسه با شیوه رنگرزی معمول در ایران که مستلزم صرف هزینه و وقت زیادتر بود مردم تبریز را، که مردان عمل و در زمینه قالیبافی استادکارانی ماهر بودند، مجذوب خود کرد.
در تبریز از رنگهای کرمی و آنیلینی هر دو استفاده می شود. استادکاران قالیباف اظهار می دارند که رنگهای آنیلینی را فقط در قالیهای ارزان قیمت به کار می برند، مثلا فرشهایی که در هر پنجه ۲۵×۲۵ یا کمتر از این گره دارد. صدق یا کذب این گفتار وقتی ثابت می شود که مدتی قالی مورد استفاده قرار گیرد و آن موقع هم برای اثبات این نکته خیلی دیر است.
بهره وری از رنگهای اروپایی در صنعت قالیبافی ایران در صفحه ۴۰۲ مورد بحث قرار گرفته است.
اغلب بافته های ایران دارای رنگهای برجسته ای است که در بسیاری از قالیهای هر ناحیه مشاهده می شود و به آنها ویژگیهای متمایزی می دهد. در همدان و سرابند و هریس سرخ روناسی، در اراک قرمز دوغی (به صفحه ۳۹ مراجعه شود)، در کرمان نخودی، در مشهد و بیرجند قرمز لاکی، در قم و نانین سفید و در قالیچه های عشایری فارس و شمال خراسان آبی سیر از جمله این رنگها محسوب می شود. ولی قالیهای تبریز جزو بافته های مهمی است که فاقد رنگ مشخصی است استادکاران قالیباف این شهر صنفی را تشکیل می دهند که بیشتر جنبه های عملی کار خود را در نظر می گیرند. به این جهت قالی را در رنگهای مختلف تهیه می کنند تا جوابگوی سلیقه ی مختلف باشد.
در بین مشخصات مثبتی که قالی تبریز را از بافته
(صفحه 73)
شهر های دیگر ایران متمایز می سازد اولا گره آن است: هر تخته از قالی تبریز (به استثنای فرآورده های غیر معمول) با گره ترکی بافته می شود، و هر قالی که با این گره بافته نشده باشد (باز به استثنای فرآورده های غیر معمول) نمی توان آن را تبریزی محسوب داشت. ثانیا قالی تبریز دو پوده است و معمولا پرز آن کوتاهتر و نازکتر و سبکتر از اغلب بافته های غیر عشایری ایران است. ثالثا طراحی قالیهای تبریز عالی و بافت آن بسیار دقیق است و به این جهت قالی چنان منظم و جا افتاده از کار در می آید که حالت قالی ماشینی را پیدا می کند. کوتاهی پرزهای قالی تبریز این دقت ماشینی را نمایان تر جلوه می دهد. رابعا پشم ناحیه ماکو، مخصوصا پشمی که از دباغ خانه های تبریز به دست می آید، از پشمی که در سایر شهرها برای قالیبافی به کار می رود خشن تر است و در نتیجه قالیهای این شهر مانند بافته های مشهد و کرمان و سایر نواحی، مخملی نیست. خامسا رنگهایی که در قالیهای تبریز به کار می رود اغلب تند و خام است.
در واقع ترکیب این مشخصات، یعنی کوتاهی پرز و دقت ماشینی و خشونت و خامی رنگ، به قالی تبریز ویژگیهائی داده و موجب شده است از لحاظ زیبایی در بین بافته های ایران در درجه دوم قرار گیرد. به این خصوصیات با کمال تأسف باید تنزل جنس قالی را هم افزود.
در مورد نقص اخير، قاليبافان تبریز را نباید سرزنش کرد. چه آنها نسبت به رقبای خود در سایر مراکز قالیبافی ماهرتر و پرکارترند. شخص، تنها با مشاهده آنها ضمن کار می تواند به این نکته پی ببرد. در این جا استادکاران را باید مسئول دانست؛ چه آنها با معلومات فنی و تجربه ای که دارند و کارگران ورزیده ای که در اختیار آنهاست می توانند نفیسترین قالیها را در ایران تهیه کنند، ولی با کمال تأسف باید گفت که مردمی بسیار تنگ نظرند و اغلب اجناس کم دوام و طرحهای نامرغوب و رنگهای خام را در قالیهای خود به کار می برند. چنانچه این استادکاران نقائص کار خود را مرتفع ننمایند و به اصلاح کار خود نپردازنده شهرت قالی تبریز بیش از پیش به مخاطره خواهد افتاد.
خوشبختانه این انتقادات درباره کلیه کارگاههای بافندگی تبریز صدق نمی کند. می توان گفت لااقل سه کارگاه در این شهر وجود دارد که قالیهای با ارزش و نفیس تهیه می کند. و در برخی دیگر معدودی قالیهای مرغوب بافته می شود، و این نکته نشان می دهد که در هر یک از کارگاههای بافندگی این شهر تهیه این قبیل جنس و بافت میسر است.
در دفاع از استادکاران تبریزی باید این نکته را خاطر نشان ساخت که بعد از جنگ جهانی دوم بازار اصلی خود یعنی اروپای غربی را از دست دادند. در این فاصله خریداران جدیدی برای قالی آنها پیدا شد که خواستار قالیهای ارزان با رنگهای روشن بودند. عراق و فلسطین و سوریه و مصر از جمله این خریداران اند. استادکاران تبریزی با تنزل چگونگی اجناس خود و بهره وری از پشمهای ارزان و رنگهای آنیلینی به این تقاضاها پاسخ دادند. اگر روزی وضع اروپای غربی بهبود پذیرد، بار دیگر تقاضا برای قالیهای مرغوب تبریزی زیاد خواهد شد و استادکاران این شهر بدون شک به تهیه قالیهایی که در خور مهارت آنها و شهرت شهر تبریز، به عنوان یکی از مراکز مهم قاليبافی ایران است، مبادرت خواهند ورزید.
گفت و شنود
این مکالمه تصادفا در بازار استراق سمع گردید.
- حسن، نیم ذرع را بیار.
- کدام یکی را، نیم درع خرید با نیم ذرع فروش؟
توضیحاتی در باره تاریخ شهر تبریز
تبریز مانند بسیاری از شهرهای مهم ایران در محل تقاطع چند جاده کاروان رو قرار گرفته است. ولی اهمیت آن خیلی بیشتر از یک مرکز ارتباطی است، زیرا در قلب ایالت وسیع و حاصخیز آذربایجان واقع شده و همچنین پاسدار و نگهبان یکی از دروازه های ایران است، و از این نظر موقعی بی حفاظ و خطرناک دارد. مردم این خطه ایرانی نیستند بلکه نژاد مخلوطی (اكثر ترک) هستند و از خویشاوندان خود در آن سوی مرز تشخیص داده نمی شوند. همین نکته موقع این شهر را خطرناک تر ساخته است، به این جهت شهر تبریز در طول تاریخ گرفتار جنبشهای تجزیه طلبی و آزادیخواهی بوده که ساخته و پرداخته عثمانی ها و بعدها نیروی روسیه بوده است.
قبل از غلبه اعراب بر ایران در سال ۶۴۱ میلادی، اطلاعات زیادی راجع به شهر تبریز در دست نیست، ولی بعد از این تاریخ سیاحان و جغرافیدانان عرب مکرر در مکرر از این شهر نام برده اند. در واقع کلیه اطلاعاتی که درباره ایران هنگامی که این کشور تحت سلطه اعراب بود، در دست داریم مرهون کنجکاوی و کوششهای خستگی ناپذیر آنها است. یکی از جغرافي دانها در نخستین سالهای سطه عرب بر ایران از تبریز به عنوان یک شهر اصیل و شریف یاد می کند و اضافه می نماید که از دیگر شهرهای آذربایجان آبادتر است و دیواری محکم دارد و با بیشه ها و باغهای متعدد محصور شده است، در تاریخ ۷۹۱ میلادی این شهر به دستور همسر نامدار هارون الرشید یعنی زبیده، تجدید بنا شد. این بانو بدون شک تمایل به شهر سازی داشته چه شهر کاشان نیز به دستور او ساخته شده است.
شاید مهمترین حادثه در تاریخ آذربایجان در قرن یازدهم اتفاق افتاده باشد، چه در این زمان ترکان سجوقی بر ایران غلبه کردند و ایالات آذربایجان و همدان را به عنوان اقامتگاه دائمی خود بر گزیدند. در اندک زمانی در این دو ناحیه زبان ترکی جایگزین فارسی و عربی شد و تبریز نیز به صورت یک شهر ترک زبان در آمد و تا کنون نیز به همین حال باقی مانده است.
در سال ۱۲۲۰ میلادی گروهی از غارتگران مغول برای اولین بار در تبریز دیده شدند، ولی مردم این خطه با پرداخت مبلغی پول آنها را بیرون راندند. پس از اندک مدتی دوباره آمدند و طی مدت ده سال آذربایجان را ویران کردند و مردم آن را وادار به اطاعت ساختند. پنجاه سال بعد تبریز پایتخت رسمی امپراطوری مغول شد که از رود سیحون تا مصر ادامه داشت. در زمان سلطنت غازان خان (نخستین خان مغول که دیانت اسلام را پذیرفت) تبریز منتهای شکوه و جلال و شهرت را به دست آورد. این پادشاه در مغرب شهر، در ناحیه ای به نام شاه، شهر تازه ای بنا کرد و آن را پایتخت امپراطوری جدید خواند. شهر جدید شامل یک کاخ سلطنتی یک ساختمان اداری، یک آرامگاه عالی از این بنا به عنوان مرتفع ترین بناهای جهان یاد شده است ، یک مسجد، مدارس مذهبی، بیمارستان مسافرخانه
(صفحه 63 )
چند کتابخانه و چندین حمام و کاروانسرا بود. در ضمن شهر تبریز را گسترش دادند و برای زیبا ساختن آن اقداماتی به عمل آوردند. امروز از شکوه و جلال کهن اثری بر جای نمانده است.
در سال ۱۳۹۲ به دست سپاهیان تیمور لنگ غارت شد، ولی تحت فرمانروایی جهان شاه مغول پادشاه ایلخانی (که مسجد کبود را بنا کرد) و رقیب پیروز او، اوزون حسن، از طایفه آق قوينلو، مجددا آباد شد. اوزون حسن پادشاهی صلحجو و روشنفکر بود. وی شکوه از دست رفته شهر تبریز را به آن باز گرداند. شرح اقدامات وی در تقریرات ژوزفا باربارو ایلچی جمهوری ونیز در دربار ایران دیده می شود.
پس از مرگ اوزون حسن (۱۴۷۷ میلادی) مدت بیست سال هرج و مرج و اغتشاش در این کشور حکمفرما بود تا در سال ۱۴۹۹ که نوه او شاه اسمعیل اول، که مردی جنگجو و در عین حال زاهد و متدین بود، بر رقبای خویش پیروز گشت و در پایتخت خود تبریز، خود را نخستین شاه ایران خواند ( به صفحه ۶۴ مراجعه شود).
سلطنت شاه اسمعیل ، که شیعه ای متعصب بود، موجب بروز یک سلسله جنگهای طولانی با امپراطوری عثمانی شد که مدت دویست سال طول کشید (عثمانیها سنی مذهب بودند). شهر تبریز که تا مرز چند میلی بیش فاصله ندارد دائمأ مورد حمله و تهدید قرار می گرفت تا اینکه شاه طهماسب (که در سال ۱۵۲۴ در سن ده سالگی جانشین پدر شد) تصمیم گرفت پایتخت را از تبریز به قزوین انتقال دهد. ظاهرا پس از انعقاد قرار داد صلح با عثمانی ها در سال ۱۵۵۵ دوباره به تبریز بازگشت. ولی نوه او شاه عباس از روی عقل و بصیرت اصفهان را که از تمرکز و اهمیت بیشتری برخوردار بود به پایتختی خود برگزید.
بنابراین در اواخر قرن شانزدهم، تبریز امتیاز خود را به عنوان یک شهر پایتخت شاید برای همیشه از دست داد. با اینکه هنگام تهاجم ترکها به شدت بر این شهر لطمه وارد آمد ولی موقع آن به قدری برای تجارت و کشاورزی مناسب بود و بازرگانان آن به اندازه ای متهور و بی باک بودند و کشاورزان آن به حدی فعال و پر کار که در اندک مدتی بار دیگر قد علم کرد و آبادانی خود را باز یافت. در سال ۱۶۷۳ شاردن اظهار داشته است که شهر بزرگ و مهمی است با جمعیتی بالغ بر نیم میلیون.
در سال ۱۷۲۲ میلادی هنگامی که ایران مورد حمله افغانها قرار گرفت با اینکه تبریز از محل جنگ و مبارزه دور بود ولی از عواقب مصیبت بار آن مصون نماند، زیرا ترکها از محبت و مهربانی ایرانیان سوء استفاده کردند و بار دیگر این کشور را مورد تاخت و تاز قرار دادند. لكن عمر این پیروزی کوتاه بود، چه در همین هنگام یک رهبر نظامی به نام ندرقلی در ایران ظاهر شد که افغانها و ترکها را در اندک مدتی بیرون راند و خود بر تخت نشست.
تنزل تدریجی ترکها در قرن هیجدهم موجب گردید که شهر تبریز از حملات و تهدیداتی که از سوی مغرب به آن وارد می آمد مصون بماند. ولی به زودی دشمنی بزرگتر و بی رحم تر از ترکها از جانب شمال این شهر را مورد تهدید قرار داد.
در سال ۱۷۹۶ روسیه ایالات آن سوی قفقاز را از ایران گرفت و در سال ۱۸۰۱ گرجستان نیز ضمیمه آن ایالات شد. در این هنگام سرزمین ایران علنا مورد حمله و تهدید قرار گرفت و دولت به شدت اقدامات دفاعی را مورد توجه قرار داد. یک هیئت نظامی مهم از طرف دولت انگلیس به تبریز، یعنی دروازه ایران، فرستاده شد. ایجاد انبارهای ذخائر ومهمات جنگی و کارخانه های توپ سازی در شهر تبریز سبب شد که این شهر بار دیگر مرکز فعالیتهای گوناگون شود. در حقیقت مصیبت و بدبختی قادر نبود این عنقای شهرهای ایران را از پای در آورد.
ولی این تدارکات در مقابل نیروی روسیه ارزش وتأثير چندانی نداشت. در سال ۱۸۲۷ تبریز اشغال شد و سال بعد به موجب عهدنامه ترکمن چای ایران کلیه ایالات خود، واقع در شمال ارس را از دست داد.
پس از انعقاد این عهدنامه، تبریز مدت صد سال از صلح و آرامشی نسبی برخوردار بود و تحت حکومت شاهان قاجار به عنوان بزرگترین و ثروتمندترین شهر ایران شناخته شد. بازرگانان و بانکداران تبریز در کلیه بازارهای ایران مشغول داد و ستد بودند و تجارت خارجی کشور در دست آنها بود. جمعیت این شهر که در پایان دوره هرج و مرج و بعد از هجوم
(صفحه 64)
افغانها به ۳۰۰۰۰ نفر تنزل کرده بود، در زمان حکومت پادشاهان خواب آلود قاجار تقریبا به ده برابر رسید.
به تدریج که شهر تبریز رو به آبادانی نهاد و مردم آن متمکن و ثروتمند شدند، زمزمه هایی حاکی از نارضایی از دستگاه حکومت برخاست. این مردم با نظری تحقیر آمیز به پایتخت می نگریستند و دستگاه حاکمه را فاسد ومتصدیان امور را نالایق و دربار را مرتجع می پنداشتند. به این ترتیب در سال ۱۹۰۴ تبریز مرکز جنبش های ملی و انقلابی گردید. این جنبش را سرکوب کردند، ولی نیروی روسیه (برای نخستین بار بعد از سال ۱۸۲۷) از مرز گذشت و از قنسولها و اتباع خارجی حمایت کرد. افراد نیروی روسیه، با وجود مخالفت مردم ایران، با آغاز انقلاب روسیه شوروی در ایران ماندند.
در سال ۱۹۲۱ سلسله قاجاریه به طرز ننگینی پایان یافت و شخصیتی فعال و پر تحرک، یعنی رضاشاه فقید، سربازی که از توده مردم برخاسته بود، بر تخت سلطنت ایران جلوس کرد. وی پادشاهی بود که نمیتوانست در قلمرو حکومت خود وجود مراکز قدرتی را که به نحوی از انحاء ممکن بود تسلط و تفوق او را در مخاطره اندازند تحمل کند.
نخستین اقدام او در زمینه ایجاد جاده ای دور معبر قافلانکوه بود و به این ترتیب برای نخستین بار مسافرت از پایتخت به شهر تبریز با طی دو روز راه امکان پذیر گردید. سپس شهر تهران را به عنوان مرکز اداری، مالی، تجاری و فرهنگی ایران برگزید. به طوری که پس از چند سال هیچ یک از شخصیتهای برجسته کشور، خواه بازرگان یا مالک یا بانکدار، نمی توانست بدون داشتن شعبه ای در پایتخت به امور جاری خود رسیدگی نماید. با افزایش اهمیت شهر تهران، تبریز از موقع غرورآميز خود به عنوان رقیب آن به یک شهر ایالتی گمنام تنزل کرد.
در سال ۱۹۴۴ نام شهر تبریز بار دیگر بر سر زبانها افتاد و آن هنگامی بود که جنبش تجزیه طلبانه ای، تحت حمایت روسها، در این شهر آغاز گشت و حکومتی یاغی و متمرد تحت عنوان حکومت دموکرات آذربایجان تأسیس شد. این حکومت در سال ۱۹۴۶ هنگامی که ارتش دولت ایران به این خطه سرازیر شد واژگون گردید. ظاهرا روسها غافلگیر شده و دخالتی در این امر نکردند.
شهر تبریز
تبریز که تا قبل از جنگ جهانی اول بزرگترین و آبادترین شهر ایران محسوب می گردید امروز سعادت و برکت خود را تا
(صفحه 65)
اندازه ای از دست داده است. سابق بر این قسمت عمده تجارت سودآور ایران با روسیه تزاری در این شهر مترکز بود. تجارت با کشورهای غربی که از راه طرابوزان و اسلامبول انجام میگرفت نیز مرکزش در تبریز بود. در حال حاضر تجارت با روسیه شوروی به تدریج تنزل یافته و تجارت با اسلامبول به کلی متوقف گردیده است. در ضمن شاهزادگان تجارت پیشه تبریز نیز از بین رفتند. جمعیت این شهر که سابقا ۳۰۰۰۰۰ نفر برآورد شده بود به یک سوم این رقم کاهش یافت.
با اینهمه شهر تبریز مثل سی و پنج سال قبل، که من از آن دیدن کردم، مجموعه ای از خیابانهای نازیبا و کثیف نیست، بلکه مانند بسیاری دیگر از شهرهای بزرگ ایران تعدادی خیابانهای بزرگ و آسفالت شده و باغهای عمومی زیبا و مطبوع دارد که می تواند به آنها مباهات کند. بازار مسقف تبریز هنوز یکی از بزرگترین بازارهای ایران محسوب می شود. کاروانسراهای با شکوه آن دیگر جنب و جوش و فعالیت سابق را ندارند، ولی با ابهت تمام و در سکوتی توأم با شکیبایی مواظب و مراقبند که چه وقت سعادت از دست رفته شان به آنها باز خواهد گشت.
گرچه اثری از شکوه و جلال شام بر جای نمانده است ولی در بین توده های خاک ملال آور قراملک، واقع در حومه تبریز، هنوز چند ساختمان قابل توجه باقی مانده است. مهمترین (نه زیباترین) آنها بنایی است بسیار بزرگ با خطوط مستقيم به نام ارگ. ارتفاع این ساختمان ۱۲۰ پا است و بر شهر مسلط است. به نظر می رسد این بنا نوعی برج و یا قلعه نظامی بوده است. گفته می شود که یک قسمت آن متعلق به قرن چهاردهم است و بقیه در سال ۱۸۰۹ بنا شده است. جالبترین بناهای
(صفحه 66)
این شهر مسجد کبود است که در قرن پانزدهم توسط جهان شاه ساخته شده است. چیز زیادی از این مسجد باقی نمانده، ولی نمای آن که در ساختمان آن کاشی های فیروزه ای و آبی لاجوردی و سیاه و زرد به کار رفته است بسیار باشکوه است. گرچه این بنا را می توان ویرانه ای با شکوه نامید ولی هنوز، نمونه ای از معماری مغول به شمار می رود که با مدرسه ها و آرامگاههای سمرقند رقابت می کند.
احیای صنعت قالیبافی
در پایان فصل اول، این نکته تذکر داده شد که حمله و هجوم خونین افغانها و دوران توأم با آشفتگی و تلاطم سلطنت نادرشاه، صنعت قالیبافی را به پایینترین سطح تنزل داد و آن را تقریبا به نابودی کشاند. ولی ثبات و استحکام سلسله قاجاریه موجب پدید آمدن یک دوره طولانی توأم با نظم و صلح نسبی گردید که فرصتی برای احیای این صنعت بود. احیای این صنعت تا حد زیادی مرهون کوشش بازرگانان جسور تبریز است.
قالی ایران به عنوان کالای تجاری
مدت چندین قرن از قالی ایران به عنوان کالای تجاری استفاده می شد، ولی میزان این تجارت ناچیز بود. در قرن پانزدهم، مردم کشورهای مغرب زمین آن را شناختند و برای آن ارزش قائل شدند. نام آن در فهرست های قدیمی کالا و در معدودی از پرده های نقاشی کار ایتالیا و فلاندر متعلق به دوره رنسانس دیده می شود.
در اواسط قرن نوزدهم قالی ایران به تدریج جای خود را در کشورهای مغرب زمین باز کرد و میزان صدور آن به کشورهای مزبور نیز قابل ملاحظه بود. دادو ستد کالا بیشتر به وسیله بازرگانان تبریزی که مشهور و معتبر بودند انجام می گرفت. این بازرگانان در شهر اسلامبول شعبه داشتند و کار اصلی آنها خرید مصنوعات کشورهای اروپایی و فرستادن آنها به ایران از راه طرابوزان بود. در شهرهای مهم ایران نیز نمایندگانی داشتند که قالیها را از خانه ها و یا بازارها جمع آوری می کردند. اغلب این قالیها کهنه و به اصطلاح پا خورده بود، چه در آن زمان بانک در ایران وجود نداشت و مردم عادت داشتند (این رسم هنوز هم رایج است) پس اندازهای خود را صرف خرید قالی کنند تا در مواقع نیاز بتوانند آن را به پول نقد تبدیل نمایند. قیمت این قالیها پس از ده تا چهل سال کار کردن و فرسوده شدن افزایش می یافت، زیرا کشورهای اروپایی قالیهای کهنه را با بهای بیشتری خریداری می کردند، یعنی نزد آنان قالی کهنه مرغوبتر از قالی نو بود. به این ترتیب همیشه مقداری قالی کار کرده و پا خورده از خانه ها به بازارها انتقال داده می شد.
این قالی و قالیچه ها به این منظور بافته شده بود که در خود کشور مورد استفاده قرار گیرد. اینها در کارگاههای بافندگی تهیه نشده بود، بلکه مردم روستاها و عشایر آنها را بافته بودند، بنابر این قطع آنها اغلب کوچک و طرحهایشان نیز تکراری بود. اندازه آنها معمولا دراز و باریک و از نظر ما زشت و نامرغوب می نمود. میان فرش معمولا ۱۶-۲۰ پا درازا و ۶-۸ پا پهنا داشت. سرانداز ۱۰-۱۲ پا درازا و ۵-۶ پا پهنا داشت. درازای یک جفت کناره ۱۶-۲۰ پا و پهنای آن ۳ پا و ۴ اینچ یا یک ذرع بود. این چهار تخته (همان طور که در طرح ۳۸ دیده می شود) کف اطاق قرار می گرفت. چنانچه صاحبخانه از روی ناچاری از خانه بزرگتر به خانه کوچکتری نقل مکان می کرد مثل ما مجبور نبود از قالیهای خود صرفنظر کند، بلکه این چهار تخته را به همان ترتیب در اطاق کوچک تر می گسترد و اگر فرشها روی هم قرار می گرفت اهمیتی نداشت. در واقع تنها راه حل عملی این مسئله همین بود.
نمایندگان تجار تبریز هرقدر می توانستند از این قالیهای کهنه از خانه و بازارهای شهرهای مهم ایران جمع آوری می کردند و به وسیله کاروان به تبریز می فرستادند. آنجا آنها را طبقه بندی می کردند و به صورت عدل در می آوردند و از راه بایزید و ارزروم به بندر ترکيه يعني طرابوزان می فرستادند. از طرابوزان عدل ها را به وسیله کشتی تجاری و شاید کشتی شرکت «پاکه» با یکی از کشتی های قدیمی شرکت «ماژری
(صفحه 67)
مارتیم» و شاید کشتی کهنه اطریشی «لوید» به قسطنطنیه که به صورت بازار جهانی قالی در آمده بود حمل می کردند. عده زیادی از خریداران انگلیسی و آمریکایی و فرانسوی (خریداران آلمانی بعدها آمدند) به این بندر ترکیه می آمدند. تقاضا برای قالی رو به افزایش گذاشت، ولی با افزایش آن میزان قالیهای کهنه نیز کاهش یافت.
چه می توانستند بکنند؟ بازرگانان مشهور تبریز با خطر بزرگی روبرو شده بودند و آن پایان یافتن تجارت پرسود آنها بود. بنابراین تصمیم گرفتند با تهيه قالیهای نو به رنگ و اندازه های مورد نظر اروپاییان به این بحران خاتمه دهند.
به این ترتیب در سال ۱۸۸۰ صنعت قالیبافی ایران، که بعد از هجوم افعانها تنزل یافته و به صورت یک حرفه روستایی در آمده بود، با فشار و تحریک بازرگانان تبریزی به حدی پیشرفت کرد که در نخستین صف فعالیتهای تجاری ایران قرار گرفت.
خصوصیت اصلی این حرفه ناگزیر تغییر یافت. قالی ایران که تا آن زمان فقط برای رفع نیازمندی های داخل کشور و به میزان محدودی تهیه می گردید، به صورت یک کالای صادراتی در آمد و تقاضای آن معیار جهانی یافت. از آن زمان به بعد از هر صد تخته قالی که در کارگاههای قالیبافی ایران تهیه می گردید شاید نود تخته آن برای نخستین بار اطاقهای ساختمانهای کشورهای مغرب زمین را مفروش می کرد.
بازرگانان تبریزی به این قانع نشدند که قالیهای مورد نیاز را فقط به قالیبافان روستایی سفارش دهند، بلکه در اندک مدتی کارگاههای کوچکی با چند دار قالیبافی در شهرها ايجاد کردند، و به این ترتیب کار بافندگی با سهولت بیشتری انجام می گرفت و نظارت بر آن نیز آسان تر بود. این جنبش که در تبریز آغاز گردیده بود بزودی به مشهد و کرمان و کاشان نیز سرایت کرد. در هر یک از این نواحی عامل اصلی و محرک این پیشرفت بازرگانان تبریز بودند. علاوه بر کارهایی که در شهرها انجام می گرفت در چند روستا و دهکده نیز اقدام به تاسیس کارگاه قالیبافی کردند. از این روستاها ناحیه هریس، واقع در مشرق تبریز، و صدها روستای دیگر، واقع در مشرق سلطان آباد، را می توان نام برد.
پیدایش روش قالی شوئی
قالیهای دوره جدید تبریز و مشهد و کرمان را خوب به خاطر دارم. عده آنها محدود بود و موجب برانگیختن حس کنجکاوی شد. بر خلاف قالیهای قدیمی مطبوع و جا افتاده، که به عنوان قالیهای ایرانی به آنها عادت کرده بودیم، قالیهای جدید کار نکرده و کاملا نو بود. و چون چشم ما به دیدن این قبیل قاليها عادت نکرده بود رنگ آنها به نظر خیلی خام می آمد. فروش این قالیها مشکل بزرگی بود. ولی بازرگانان زیرک تبریز با فراست و بصیرت تمام با این مشکل روبرو شدند به زودی سقف «هانس » در اسلامبول قدیم، که محل تجارت آنها بود، از قالیهای گرانبهایی که آنها را در معرض آفتاب شدید تابستان ترکیه قرار داده بودند پوشیده شد. هر روز صبح عده ای
(صفحه 68)
مرد با ظروف حلبی مملو از آب در بین این قالیها گردش می کردند و مانند باغبانان به آنها آب می دادند، چه دریافته بودند که آب پاشیدن روی قالیها قبل از طلوع خورشید عمل رنگ باختن را تسریع می کند.
برای این منظور روشهای دیگری نیز اتخاذ گردید. قالیها را کف بازار، جایی که آمد و شد زیادتر بود، می گستردند و هفته ها را به همین حال می گذاشتند تا به وسیله انسان و حیوان خوب پا خورده شود. سپس خاک و کثافت آنها را با خاکستر چوب یا جوبک می شستند. نتیجه این کار نسبتا رضا بخش بود. ولی بزودی دریافتند که رنگ قالیها بر اثر شستن با خاکستر جوب کاهش می یابد نه به وسیله پا خوردگی و با شستن با چوبک. بنابراین دیگر قالیها را در معابر مسقف بازار نمی گستردند. از آن پس شستشو با خاکستر چوب به عنوان تنها روش در این زمینه پذیرفته شد، و با طی مراحل طولانی آزمایش و خطا توسط اشخاصی که از خواص اکسیداسیون و یا عوامل تحول دهنده آگاهی نداشتند این روش به وجود آمد.
تحول در ماهیت صنعت قالیبافی
توسعه میزان صادرات قالی ماهیت این حرفه را تغییر داد. ولی آیا این تغییرات در جهت مثبت بود یا منفی؟ به نظر من باید گفت که تغییرات مزبور در جهت بهبود چگونگی و ماهیت این حرفه انجام پذیرفت. منکر این حقیقت نمی توان شد که قالیهایی که بین سالهای ۱۷۰۰ و ۱۹۰۰ در ایران تهیه گردیده از لحاظ جنس و طرح و بافت با بهترین فرآورده های قالیبافان کرمان و کاشان، در اوایل قرن بیستم، و با قالیهای قم و نانین، در سالهای بعد، قابل مقایسه نیست. نگاهی به تصاویری که در فصلهای ۱۳ و ۱۶ نشان داده شده صدق این مطلب را ثابت می کند. در این مورد نیز نمی توان تردید داشت که انگیزه پیشرفت بی چون و چرای این صنعت تا اندازه زیادی فشاری بود که از طرف کشورهای مغرب زمین به قالیبافان ایرانی وارد می آمد.
گرچه این تغییرات ناگهانی در هدف تأثیر عمیقی به جای گذاشت، ولی در روش قالیبافی تأثیر چندانی نداشت. در حقیقت روش قالیبافی در ایران با گذشت اعصار و قرون تغییر زیادی نکرده است. با وجود اصلاحات و تعدیلاتی که در سالهای اخیر برای در نظر گرفت سلیقه اروپاییان در طرح قالیها به عمل آمد اجزای اصلی طرحها با ثبات شگفت انگیزی از نسلی به نسل دیگر منتقل گردیده است. عواملی مانند رسم روز و تأمین خواسته های ابداع کنندگان این رسوم وتزیین کنندگان داخل ساختمانها چند صباحی در قالی ایران اثر گذارده، ولی این اثر بسیار زودگذر بوده و در اندک مدتی فراموش شده است. در حالی که نقشهای طراحان قالی در قرن شانزدهم هنوز باقی و رایج است، هزاران ترکیب از این طرحها در قالی ظاهر می شود که همه حاکی از دوام و بقای این سنت برزگ است.
تبریز به عنوان مرکز قالیبافی
در اوت ۱۹۴۸، که برای دومین بار از شهر تبریز دیدن کردم، این شهر تازه دوران مصیبت باری را پشت سر گذاشته بود. این پریشانی و شوربختی هنگامی آغاز گردید که قوای روسیه شوروی در سال ۱۹۴۱ این شهر را اشغال کرد. گرچه این اشغال با نظم صورت گرفت ولی بسیار ناگوار و نامطبوع بود و در ضمن افراد نیروی روسیه شوروی مانند سربازان امریکا و انگلیس در این کشور گشاده دست نبودند. بنابراین تبریز نتایج ناگوار اشغال را متحمل می گردید بدون این که مانند دیگر شهرهای جنوبی و مرکزی این کشور از امتیازات جبران کننده آن برخوردار باشد.
پس از تصرف تبریز توسط نیروی روسیه شوروی، یک حکومت یاغی به نام حکومت دموکرات آذربایجان در این شهر تأسیس گردید. بازرگانان قالی تبریز با اموال خود به پایتخت گریختند و کارگاههای قالیبافی شهر تقريبا تعطیل شد. در پایان سال ۱۹۴۶، پس از برقراری مجدد قدرت حکومت مرکزی بازرگانان به شهر خود بازگشتند. کارگاهها از نو گشایش یافت و به میزان کمتری شروع به کار کرد. در بادی امر بازرگانان در زمینه تأمین انبوه تقاضاها با مشکلات بزرگی مواجه گردیدند کارگران انضباطی در کار نداشتند. جنس کمیاب بود و برخی از مواد رنگی به دست نمی آمد. این دوران اختلال و بی نظمی در جنس قالیهایی که در آن زمان تهیه شد اثر گذاشت.
هنگامی که به تبریز رسیدم بر اغلب این مشکلات، ولی نه بر همه آنها، فائق آمده بودند. در به راه انداختن صنعت قالیبافی کوششهای فراوان مبذول می گردید، ولی هنوز این صنعت در
(صفحه 69)
حال وقفه و سکون بود. شاید این وضع به طور کلی به سود تجار تبریز بود، چه در آن زمان بازارهای اروپایی که بازرگانان تبریزی متکی به آن بودند تقریبا تعطیل بود و بازارهای امریکایی که قبل از جنگ خریدار قالیهای کرمان و اراک و همدان بودند قالیهای تبریز را نمی پسندیدند. بنابراین تهيه فرآورده قالى به میزان قبل از جنگ به طور قطع با سقوط بازار مواجه می گردید.
انصاف نیست در این بررسی از این مصیبتها و ادوار نکبت بار سخنی به میان نیاید و این نکات در نظر گرفته نشود. چه من معتقدم چنانچه شهر تبریز بار دیگر در بوته آزمایش گذاشته شود مردم آن شهر همان طور که مکرر در مکرر در طول تاریخ بر سختی ها و ناملایمات پیروز گشته اند این بار نیز بر مشکلات خود فائق خواهند آمد.
مرکز قالیبافی تبریز دارای پنج نوع فرآورده اصلی است: نخست قالی تبریز که در شهر و حومه آن تهیه می شود، دوم قالیهای هریس یا گوراوان که در سی روستا واقع در چهل میلی مشرق تبریز و در جنوب غربی کوههای سبلان بافته می شود، سوم قاليچه ها و کناره های قراجه که یک پوده است و خیلی فشرده بافته می شود، چهارم قالیچه ها و کناره های روستاهای سراب (این روستاها در جنوب کوههای سبلان واقع شده اند)، پنجم قالیچه های زنجان که در مناطق حاصلخیزی که در مغرب جاده زنجان به قزوین قرار گرفته تهیه می گردد. راجع به قالیچه ها و کناره های قراجه و سراب از این نظر در قسمت قالیهای هریس گفتگو شده که هر دو ناحیه به آن بسیار نزدیک است.
قالی تبریز
قالی تبریز دو پوده است و (مانند کلیه نواحی ترک زبان) با گره ترکی بافته می شود. این قاليها منحصرا در شهر تبریز و حومه آن تهیه می گردد.
قسمت عمده پشمی که در صنعت قالیبافی تبریز مورد استفاده واقع می شود از منطقه ماکو، که کوهپایه باریکی است، تهیه می گردد. ماکو در شمال غربی ایران بین ترکیه و جمهوری نخجوان، که جزو اتحاد جماهیر شوروی است، قرار گرفته است. در رضائیه، که در فاصله دوری از دریاچه ارومیه واقع شده است، و همچنین خوی و سلماس به میزان کمتری پشم تهیه می شود.
پشم ماکو مرغوب است، ولی از پشم کردستان و کرمانشاه و شمال خراسان قدری خشن تر و زبرتر است. همین مختصات سبب شده است که قالیهای تبریز قدری خشن شود.
در ماکو عمل پشم چینی دو بار در سال انجام می گیرد. یک بار در آغاز تابستان و بار دوم در آغاز پاییز. در دومین بار پشم چیده شده را با پشم بره هایی که در ماه مارس گذشته به دنیا آمده اند مخلوط می کنند. این پشم را «کوزم» یا پشم بره می نامند و از آن فقط برای تهيه قالیهای نفیس بهره می گیرند.
در تبریز از پشم های چیده شده از بدن گوسفند و پشم پوست (پشمهایی که در دباغخانه از پوست این حیوان کنده می شود) هر دو استفاده می کنند. پشم پوست در قالیهای ارزان قیمت، که قسمت عمده فرآورده قالیهای تبریز را تشکیل می دهد، مورد استفاده قرار می گیرد. صاحبان کارگاههای قالی بافی اظهار می دارند که چون این نوع پشم رنگ را خوب به خود جذب نمی کند از به کار بردن آن در قالیهای مرغوب و نفیس خودداری می کنند.
پشمها به وسیله ماشینهای پشم زنی، که چندتای آنها در شهر تبریز موجود است، زده می شود. گرچه در تبریز و قزوین کارخانه ریسندگی دائر است ولی خوشبختانه در صنعت قالیبافی از پشمهایی که در کارخانه رشته شده است استفاده نمی کنند. ظاهر قالیهای تبریز به قدر کافی ماشینی است و استفاده از پشمی که در کارخانه رشته شده است این نقص را بیشتر نشان خواهد داد.
قسمت عمده قالیبافی تبریز در کارگاههای بافندگی صورت می گیرد که هر یک از ۱۰ تا ۱۰۰ دار یا دستگاه قالیبافی دارند. در این شهر در حدود بیست کارگاه بافندگی موجود است که روی هم رفته دارای ۷۰۰ دستگاه قالیبافی هستند. این کارگاهها متعلق به استادکارانی است که یا خود قالی تهیه می کنند و در بازار به فروش می رسانند و یا طبق قراردادی که با بازرگانان با صادر کنندگان منعقد کرده اند اقدام به چنین کاری می نمایند. علاوه بر ۷۰۰ دار مذکور در حدود ۳۰۰ دستگاه قالیبافی دیگر در شهر موجود است که در خانه ها و یا کلبه های روستایی به وسیله زنان خانه دار مورد استفاده قرار می گیرد. این زنها قالیهای ارزان قیمت تهیه می کنند و در بازار آنها را به فروش می رسانند.
جدیدترین و بهترین کارگاههای قالیبافی ایران را می توان
(صفحه 70)
در بین کارگاههای شهر تبریز یافت، بعضی از آنها بسیار نظيف، روشن و خوش هوا است و پرجمعیت نیست. حتی آنهایی که از تسهیلات جدید برخوردار نیستند با کارگاههای دیگر شهرهای ایران قابل مقایسه هستند. روزی، هنگام ورود به یکی از این کارگاههای پیشرفته و جدید، چون پا را در آستانه در نهادم صدای ناهنجار بلندگو که با فریاد، کلماتی مبنی بر خوش آمد گویی ادا می کرد مرا دچار شگفتی ساخت. این سخنرانی وحشتزا هنوز پایان نیافته بود که صدای آوازی برخاست. گمان می کنم این تصنیفی بود که آهنگسازان آذربایجانی براساس آوازهای زمزمه مانند اروپاییان هنگامی که در رؤيا فرو می روند، ساخته و پرداخته اند. بدون شک این تظاهر به تجدد خواهی برای کارگران قالیباف تسلی بخش بود و ساعات طولانی کار را در نظر آنها کوتاه جلوه می داد.
نوع دستگاه یا داری که برای قالیبافی به کار می رود در خود تبریز ابداع شد و چون عمل و ساختمان آن ساده بود و در ضمن بهای آن نیز ارزان، در همدان و سایر مناطق نیز مورد استفاده قرار گرفت (به صفحه ۲۷ مراجعه شود). قالیهایی که در تبریز بافته میشود از لحاظ نوع جنس به شرح زیر است: ۲۵ × ۲۵، ۳۰×30، ۳۵× ۳۵، ۴۰×۴۰، ۵۰ × ۵۰ و ۶۰×۶۰ گره در هر پنجه هفت سانتیمتری.
نوع اول قالیهای ارزان قیمت است که برای فروش در بازار بافته می شود. اغلب این قالیها را زنان روستایی و بعضی از کارگاههای قالیبافی تهیه می کنند، ولی بافت آنها بد و نامرغوب است و همین امر موجب گردیده که بعضی از قالیهای تبریز از لحاظ جنس شهرت خوبی نداشته باشد. نوع ۳۰×۳۰ نوع معمولی و بازاری قالی تبریز است. ۳۵×۳۵ نوعی است که معمولا شرکتهای اروپایی سفارش می دهند. این شرکتها میل دارند قالیهایی مطابق سلیقه و با طرح مورد علاقه شان تهیه شود و در ضمن جنس آن از جنس قالیهای بازاری بهتر باشد. میزان تقاضا برای قالیهای مرغوب به سبب گران بودن بهای آنها نسبتا کم است.
تعداد گره ها در هر پنجه که به آن اشاره شد معیاری است که بیشتر جنبه نظری دارد تا واقعی. به این ترتیب که وقتی فروشنده خاطر نشان می سازد که کالای وی از نوع ۳۰×۳۰ است، خریدار می داند قالی در هر طرف بیش از ۲۷ (و حداکثر 28) گره ندارد. و فروشنده می داند که خریدار متوجه این نکته است، ولی معامله بر این اساس خیالی و مطبوع جریان پیدا می کند و هر دو طرف راضی هستند.
می گویند یکی از کارخانه های صابون سازی انگلیس (درادوار گذشته) موفق گردید به جای استفاده از مواد قلیایی برای تهیه شمش صابون، شمشی از آب تهیه کند. به همین ترتیب می توان درباره بازرگانان قالی تبریز اظهار نظر کرد، چه آنها موفق شده اند فرش دستباف را با صرف حداقل هزینه تهیه نمایند. صاحبان کارگاههای قالیبافی تبریز جزء ماهرترین کارشناسان فنی ایران محسوب می شوند. و قطعا نکته ای که آنها در زمینه صرفه جویی در مواد نمی دانند ارزش دانستن ندارد. وزن کلاف پشمی که یک قالیباف در همدان با ساروق برای بافتن یک یارد قالی به کار می برد قالیبافان تبریز را خشمگین می سازد. چه آنها ادعا می کنند و این ادعا را ثابت می نمایند که با همان وزن پشم می توانند دو یارد قالی بافند. ولی اگر قالیهای بافت همدان و ساروق دو یا سه نسل دوام دارد طول عمر بهترین نوع قالیهای تبریز نامعلوم و طول عمر بدترین نوع آن بسیار کوتاه است.
صرفه جویی در مواد مصرفی، با به کار بردن کلافهای پشم بسیار نازک و کوتاه کردن پرز قالی، صورت می گیرد. چه پرزهای کوتاه به قالیباف اجازه می دهد رشته های پشم چسبیده به تار را قبل از پرداخت قالی قطع نماید. در قالی نوع ۳۵×۳۵ (دوازده و یک دوم×دوازده و یک دوم گره در هر اینچ مربع) یا بیش از این، نازکی پشم و یا کوتاهی پرز نقص فرش شمرده نمی شود، زیرا فشردگی بافت تراکم لازم را به قالی می دهد، ولی متأسفانه در عرض بیست سال اخیر تعداد زیادی قالی با جنس خیلی پست تر از این در تبریز بافته شده است. چنانچه پشم را با ضخامت مناسب و متعارف به کار برند زیانی در این کار نیست، ولی قالیبافان تبریز اغلب همان پشم نازک را که در فرشهای نوع دوازده و یک دوم×دوازده و یک دوم یا بیشتر به کار می برند و مناسب نیز هست در قالیهای نوع ۸×۸ با ۹×۹ نیز مورد استفاده قرار می دهند. نتیجه این می شود که قالی تراکم لازم را پیدا نمی کند و خیلی زود، یعنی در عرض چند سال، ساییده و فرسوده می شود. همین امر موجب سوء شهرت قالی تبریز شده است، ولی باید اضافه کنم که این بدنامی تنها متوجه قالیهای زمخت و درشت باف است و قالیهایی که در هر اینچ مربع ۱۱×۱۱ گره یا بیشتر دارند دوامشان زیاد است. من
(صفحه 71)
مدت سی سال است که یکی از این قالیها را دارم و هنوز طرح گونه نشانه ای از ساییدگی و فرسودگی در آن مشاهده نکردم. این طور به نظر می رسد که مدت سی سال دیگر نیز دوام خواهد داشت.
قالیبافان تبریز
سرعت کار قالیبافان تبریز از قالیبافان دیگر شهرهای ایران بیشتر است. سرعت و دقت آنها در کار باعث شگفتی من گردید و مرا کاملا مجذوب کرد. این کارگران برای بستن گره کاردی در اختیار دارند که در انتهای تیغه آن قلابی شبیه به قلابی که برای انداختن دکمه مورد استفاده واقع می شود تعبیه گردیده است (تصویر ۱۲). این قلاب بدون اشتباه رشته تار مناسب را (به نظر من از بین صد بار دیگر بر می گزیند و تنها با یک حرکت تند مچ دست گره بسته می شود. ما در مورد یک کارگر قالیباف با اندازه گیری وقت به این نکته پی بردیم که وی در هر ثانیه یک گره می بست که در روز ۸۰۰۰ گره می شود، و این میزان کار کارگر قالیباف عادی تبریزی است، چه قالیبافان ماهر می توانند در روز ۱۵۰۰۰ گره ببندند.
همچنان که (در صفحه ۳۲) اشاره کرده ام و در طی این بررسی باز هم در موقع مناسب درباره آن بحث خواهم کرد، در سراسر ایران نوعی شیوه قالیبافی تقلبی رواج یافته که به شهرت نیک قالی ایران لطمه خواهد زد. این روش زیان آور این است که به جای گرفتن در رشته تار و بستن گره به آن، گره را به چهار تار می بندند. به این ترتیب فرشی که با این روش بافته می شود تنها نصف تعداد گره هایی را که باید داشته باشد دارد. شهر تبریز یکی از مراکز قالیبافی معدودی است که این بیماری در آن شایع نشده است. علت مصون ماندن این شهر نه این است که کارگران قالیباف تبریزی به اندازه همکاران خود در مشهد و کرمان و سایر نواحی زیرک نیستند، بلکه به این دلیل است که آنها برای بستن گره به جای انگشت از قلاب استفاده می کنند و بستن گره تقلبی با قلاب امکان پذیر نیست. نتیجه این مصونیت به طور کلی به نفع قالیبافان تبریز تمام شده است، ولی به این شرط که نقائص کار خود را، که خوشبختانه از معایب سایر همکارانشان کمتر است، مرتفع سازند.
نکته ای که موجب شگفتی من گردید این بود که در شهر تبریز، نخستین سنگر نیرومند مذهب اسلام، زنان و مردان قالیباف دوش به دوش هم در کارگاه سرگرم کار بودند. تا چند سال قبل چنین امری قابل تصور نبود. روحانیان، با نفوذی که بعدها پیدا کردند، بار دیگر حجاب را در بین زنان ایران متداول ساختند. آیا در خارج کردن زنان از کارگاههای قالیبافی تبریز نیز موفق خواهند شد؟ افکار عمومی این طور قضاوت می کند که اقتصاد بر روحانیت غلبه خواهد کرد.
در عرض سالهای اخیر دستمزد کارگران در صنعت قالیبافی ایران رو به افزایش بوده است. در اوت سال ۱۹۴۸ نرخ این دستمزد در کارگاههای مختلف بین ۲۱ و ۲۲ ریال برای هر کبل با ۱۴٫۰۰۰ گره بوده است. چهار قالیباف که پشت یک دار مشغول کار هستند در روز باید لااقل دو کیل و یا ۲۸۰۰۰ گره ببندند. در چنین صورتی استادکار این چهار نفر لااقل ۴۲ تا ۴۶ ریال دریافت می کند، که از آن مبلغ دستمزد سه شاگرد خود را می پردازد. دستمزد شاگردها بین ۶ تا ۱۰ ریال است.
(صفحه 72)
چگونگی طرح در قالی تبریز
مردم تبریز رسامان بسیار خوبی هستند و در تعديل و تطبيق طرحها نیز مهارت دارند. اما قادر نیستند مانند طراحان کرمان آفریننده طرحهای نو و اشکال زیبا و مهیج باشند. فقط طرحهایی را که به نظرشان خوب و قابل فروش می آید اقتباس می کنند، خواه این طرحها متعلق به قرن شانزدهم باشد یا نقوش جدیدی باشد که از کشورهای اروپایی به ایران راه یافته است. چند تخته از قالیهای نفیس تبریز را دیده که در طرح آنها کج سلیقگی فراوان به کار رفته بود. خوب در نظرم هست که در یک قالی بسیار نفیس و خوش بافت نقش مرد ورزیده ای طرح شده بود که زنی را روی شانه های خود حمل می کرد، در حالی که باد گیسوان زن را پریشان کرده بود (پیکر هر دو با شتاب نقش گردیده بود و جامه آنها نیز کامل نبود). این طرح را یک حاشیه قدیمی متعلق به قرن شانزدهم در بر می گرفت.
از سوی دیگر طرحی هست که به نظر من باید به خاطر آن مردم جهان از طراحان تبریز سپاسگزار باشند. این طرح، طرح لچک ترنجی است. بدون شک مردم تبریز این طرح را از جلدهای چرمی کار دست متعلق به قرن پانزدهم (تصاویر ۲۳ و ۲۴) اقتباس کرده اند. طراحان قالی تبریز در ادوار گذشته، با مهارتی که در اقتباس طرحها داشتند، و از این نظر مشخص اند، مناسب بودن آن را برای طرح قالی دریافتند و آن را اخذ کردند. مدت چندین قرن است که در قالیبافی از این طرح بهره گرفته شده و طراحان فرش در کلیه کشورهای جهان از آن نسخه برداری کرده اند.
چگونگی رنگرزی در تبریز
کارگاههای مهم قالیبافی تبریز برای خود کارگاههای کوچک رنگزری نیز دارند که در همان نزدیکی واقع گردیده و کار رنگرزی کلافهای پشم را خود آنها انجام می دهند. علاوه بر این حدود ده کارگاه رنگرزی مستقل در شهر تبریز موجود است، که کار رنگرزی کارگاههای کوچک قالیبافی و ۳۰۰ قالیباف را که به طور انفرادی کار می کنند، انجام می دهند.
تبریز تنها مرکز قالیبافی ایران است که مواد رنگی کشورهای مغرب زمین در آن کاملا رسوخ یافته است. رنگهای جدید جانشین رنگهای قدیمی شده است. یک شرکت آلمانی وارد کننده ای که قبل از جنگ جهانی اول تبریز را به عنوان مرکز فعالیتهای تجاری خود برگزیده بود برای نخستین بار مردم این شهر را با مواد رنگی مغرب زمین آشنا ساخت.
این شرکت آلمانی در ایران بسته شد، ولی رنگرزان ایرانی که شرکت مزبور آنها را در زمینه به کار بردن رنگهای اروپایی تحت تعلیم قرار داده بود، به زودی در بازار، کارگاههایی برای خود تأسیس کردند و از آن موقع تاکنون رنگهای آلمانی و سپس سوئیسی را در قالیبافی به کار می برند. سهولت و سرعت و ارزانی رنگرزی با رنگهای اروپایی در مقایسه با شیوه رنگرزی معمول در ایران که مستلزم صرف هزینه و وقت زیادتر بود مردم تبریز را، که مردان عمل و در زمینه قالیبافی استادکارانی ماهر بودند، مجذوب خود کرد.
در تبریز از رنگهای کرمی و آنیلینی هر دو استفاده می شود. استادکاران قالیباف اظهار می دارند که رنگهای آنیلینی را فقط در قالیهای ارزان قیمت به کار می برند، مثلا فرشهایی که در هر پنجه ۲۵×۲۵ یا کمتر از این گره دارد. صدق یا کذب این گفتار وقتی ثابت می شود که مدتی قالی مورد استفاده قرار گیرد و آن موقع هم برای اثبات این نکته خیلی دیر است.
بهره وری از رنگهای اروپایی در صنعت قالیبافی ایران در صفحه ۴۰۲ مورد بحث قرار گرفته است.
مشخصات قالی تبریز
اغلب بافته های ایران دارای رنگهای برجسته ای است که در بسیاری از قالیهای هر ناحیه مشاهده می شود و به آنها ویژگیهای متمایزی می دهد. در همدان و سرابند و هریس سرخ روناسی، در اراک قرمز دوغی (به صفحه ۳۹ مراجعه شود)، در کرمان نخودی، در مشهد و بیرجند قرمز لاکی، در قم و نانین سفید و در قالیچه های عشایری فارس و شمال خراسان آبی سیر از جمله این رنگها محسوب می شود. ولی قالیهای تبریز جزو بافته های مهمی است که فاقد رنگ مشخصی است استادکاران قالیباف این شهر صنفی را تشکیل می دهند که بیشتر جنبه های عملی کار خود را در نظر می گیرند. به این جهت قالی را در رنگهای مختلف تهیه می کنند تا جوابگوی سلیقه ی مختلف باشد.
در بین مشخصات مثبتی که قالی تبریز را از بافته
(صفحه 73)
شهر های دیگر ایران متمایز می سازد اولا گره آن است: هر تخته از قالی تبریز (به استثنای فرآورده های غیر معمول) با گره ترکی بافته می شود، و هر قالی که با این گره بافته نشده باشد (باز به استثنای فرآورده های غیر معمول) نمی توان آن را تبریزی محسوب داشت. ثانیا قالی تبریز دو پوده است و معمولا پرز آن کوتاهتر و نازکتر و سبکتر از اغلب بافته های غیر عشایری ایران است. ثالثا طراحی قالیهای تبریز عالی و بافت آن بسیار دقیق است و به این جهت قالی چنان منظم و جا افتاده از کار در می آید که حالت قالی ماشینی را پیدا می کند. کوتاهی پرزهای قالی تبریز این دقت ماشینی را نمایان تر جلوه می دهد. رابعا پشم ناحیه ماکو، مخصوصا پشمی که از دباغ خانه های تبریز به دست می آید، از پشمی که در سایر شهرها برای قالیبافی به کار می رود خشن تر است و در نتیجه قالیهای این شهر مانند بافته های مشهد و کرمان و سایر نواحی، مخملی نیست. خامسا رنگهایی که در قالیهای تبریز به کار می رود اغلب تند و خام است.
در واقع ترکیب این مشخصات، یعنی کوتاهی پرز و دقت ماشینی و خشونت و خامی رنگ، به قالی تبریز ویژگیهائی داده و موجب شده است از لحاظ زیبایی در بین بافته های ایران در درجه دوم قرار گیرد. به این خصوصیات با کمال تأسف باید تنزل جنس قالی را هم افزود.
در مورد نقص اخير، قاليبافان تبریز را نباید سرزنش کرد. چه آنها نسبت به رقبای خود در سایر مراکز قالیبافی ماهرتر و پرکارترند. شخص، تنها با مشاهده آنها ضمن کار می تواند به این نکته پی ببرد. در این جا استادکاران را باید مسئول دانست؛ چه آنها با معلومات فنی و تجربه ای که دارند و کارگران ورزیده ای که در اختیار آنهاست می توانند نفیسترین قالیها را در ایران تهیه کنند، ولی با کمال تأسف باید گفت که مردمی بسیار تنگ نظرند و اغلب اجناس کم دوام و طرحهای نامرغوب و رنگهای خام را در قالیهای خود به کار می برند. چنانچه این استادکاران نقائص کار خود را مرتفع ننمایند و به اصلاح کار خود نپردازنده شهرت قالی تبریز بیش از پیش به مخاطره خواهد افتاد.
خوشبختانه این انتقادات درباره کلیه کارگاههای بافندگی تبریز صدق نمی کند. می توان گفت لااقل سه کارگاه در این شهر وجود دارد که قالیهای با ارزش و نفیس تهیه می کند. و در برخی دیگر معدودی قالیهای مرغوب بافته می شود، و این نکته نشان می دهد که در هر یک از کارگاههای بافندگی این شهر تهیه این قبیل جنس و بافت میسر است.
در دفاع از استادکاران تبریزی باید این نکته را خاطر نشان ساخت که بعد از جنگ جهانی دوم بازار اصلی خود یعنی اروپای غربی را از دست دادند. در این فاصله خریداران جدیدی برای قالی آنها پیدا شد که خواستار قالیهای ارزان با رنگهای روشن بودند. عراق و فلسطین و سوریه و مصر از جمله این خریداران اند. استادکاران تبریزی با تنزل چگونگی اجناس خود و بهره وری از پشمهای ارزان و رنگهای آنیلینی به این تقاضاها پاسخ دادند. اگر روزی وضع اروپای غربی بهبود پذیرد، بار دیگر تقاضا برای قالیهای مرغوب تبریزی زیاد خواهد شد و استادکاران این شهر بدون شک به تهیه قالیهایی که در خور مهارت آنها و شهرت شهر تبریز، به عنوان یکی از مراکز مهم قاليبافی ایران است، مبادرت خواهند ورزید.
گفت و شنود
این مکالمه تصادفا در بازار استراق سمع گردید.
- حسن، نیم ذرع را بیار.
- کدام یکی را، نیم درع خرید با نیم ذرع فروش؟
اطلاعات منبع:
کتاب قالی ایران
مولف: سسیل ادواردز
مترجم: مهین دخت صبا
ناشر: فرهنگسرا
چاپ دوم: 1370
صفحات نقل شده: 62 تا 73