غلامحسین صدیق اسکندانی، به سال ۱۲۸۰ شمسی، در شهر
تبریز، پا به عرصه وجود نهاد. از ابتدای طفولیت توجه وی به نقاشی سیاه قلم معطوف شد، و به چهره سازی و طبیعت نگاری دل بست. شاید بتوان گفت این ذوق سلیم و ظریف را از پدرش که در خوشنویسی شهرت داشت به ارث برده بود. دوره شباب او دنیایی از ذوق بود. وی همان طور که به بوم تابلو می نگریست، به موسیقی نیز عشق می ورزید، و از بین سازها، تار را نیکو می نواخت.
در ۱۸ سالگی به صنایع مستظرفه
تبریز راه یافت، و از بین تمام رشته های هنری به تهیه نقشه قالی و تذهیب دلبستگی خاصی پیدا کرد و در آن سالها که در
تبریز هنرجوی علاقمند و داوطلب در این رشته از هنر کمتر دیده می شد، او از کوشش و فعالیت غافل نشد.
اسکندانی در سال ۱۳۱۱. بعد از پایان دوره دوم - متوسطه، به تهران آمد و برای تکمیل اطلاعات هنری در هنرستان عالی هنرهای ایرانی که به نام اداره صنایع قديمه بود، به جمع سایر هنرمندان پیوست و در سال ۱۳۱۲ از طرف همان سازمان، به عزم مطالعه و کسب معلومات، به اصفهان مأموریت یافت. در این سفر آموزشی وی تحت نظر استاد حسین طاهرزاده بهزاد به مطالعه ابنیه کاشیکاری مشغول شد و به فرا گرفتن نقش های تزئینی و هندسی مساجد پر شکوه این دیار، مثل مسجد امام (مسجد شاه سابق) مسجد شیخ لطف الله، بناهای با شکوه عالی قاپو و چهل ستون و غیره که شاهکار هنر معماری مشرق زمین است توفيق یافت. در سالهای ۱۳۱۷ و ۱۳۱۸ ضمن تحصیل، به تعلیم هنرجویان نیز اشتغال داشت، و سرانجام در سال ۱۳۱۹ در رشته نقشه کشی و قالی و تذهیب، از هنرستان مذکور فارغ التحصیل شد.
اسکندانی در سالهای ۱۳۳۶ تا ۱۳۴۲ در هنرستانهای پسران و دختران وابسته به هنرهای زیبای کشور، با سمت استاد در طراحی و تذهیب به تعلیم هنرجویان با ذوق همت گماشت و در اوایل سال ۱۳۴۳ بازنشسته شد.