فرش های پیش از اسلام
فرش های پیش از اسلام
نویسنده:کارن اس. رابینسون---Karen s.Rubinson
کتاب منبع:تاریخ و هنر فرش بافی در ایران(براساس دایره المعارف ایرانیکا/زیر نظر احسان یارشاطر/انتشارات نیلوفر/تهران1384
از سال1966،هنگامی که هانس ولف(Hans wulff) نوشت« در فنون صنعتی ایران،هیچ زمینه ای به اندازه فرش بافی اهمیت ندارد و با وجود این،اطلاعات بسیار اندکی در چگونگی تکامل اولیه آن در اختیار ما می باشد»،تا به امروز دانسته های جدید ناچیزی در دسترس قرار گرفته است.در واقع شواهد و مدارک در مورد انواع منسوجات پیش از اسلام در ایران پراکنده است و ضرورت دارد با بررسی این گونه نمونه منسوجات باقی مانده تا به امروز و آنهایی که در آثار هنری و دیگر شواهد و مدارک و جنبه های غیر مستقیم بافت منعکس است،آن را تکمیل کرد.برای مثال در این مورد می توان نقش های باقی مانده و شکل های خیالی به دست آمده از حفاری ها را ذکر نمود.در بحث حاضر تمرکز بیشتر بر منسوجاتی است که به دست ما رسیده است،و منظور نشان دادن گستردگی دامنه این بافته های ایرانی و فنون کاربردی در آنها در طول زمان و از آن طریق فراهم نمودن زمینه ای برای پی گیری مراحل تکاملی بافت فرش می باشد.
کار در هم تنیدن الیاف برای بافت پارچه در ایران به هزاره پنجم پیش از میلاد می رسد.در دو تابوت سفالی از دوران دالما(Dalma) که محتوی آنها بقایای اجساد کودکان بوده و همچنین از پشتهB در سه گابی در کردستان آثاری از منسوجات نقش دار و قطعات دیگری سالم به دست آمده است.آئینه مسی زنگ زده نوع ایلامی(هزاره چهارم پیش از میلاد) از گور دوم در سیلک واقع در شمال مرکزی ایران پیدا شده که تاریخ آن حدود3000 سال پیش از میلاد می باشد.تکه هایی که به نظر می رسد پارچه نخی باشد و نخ آن به صورن«S» تابیده شده،سالم از زیر خاک به دست آمده و منسوجات دیگری از دوره های پس از هزاره سوم نسبتا سالم باقی مانده است.در تپه حصار،واقع در شمال شرقی ایران،دو خنجر مسی،و قطعه هایی از پارچه سوخته در محوطه« III B» از ساختمان سوخته و با خاک یکسان گردیده ای پیدا شده و در جای دیگری از آن در گوری مربوط به بخش«III C» آثاری از بست لباس و چوب به دست آمده است.یک تیشه مسی از شوش که در دو تیکه پارچه پیچیده شده بود،و فقط آثاری از آنها باقی مانده و تجزیه و تحلیل پارچه ها نشان داده،که هر دو نخ از پنبه اند که یکی درشت و دیگری ظریف بافته شده اند.
در اواخر دومین هزاره پیش از میلاد،طناب بافی شناخته شده بود و این شیوه بعدها در آرایش ریشه های فرش به کار گرفته می شود.در گورهای مارلیک در جنوب غربی دریای خزر،از تاریخ هزاره دوم یا آغاز هزاره اول قطعاتی از بافته هایی که از جمله آنها طناب و باریکه های بافته شده ای است،به دست آمده است.علاوه برآن آثاری از بافته ای چسبیده به سطح ظرف برنزی آب خوری از«گور 39» که به نظر می رسد قبل از دفن،آن را دور ظرف پیچیده اند یافت شده است.
از گورC-1،به تقریب در محل کنونی قلعه در دیلمان،آئینه ای به دست آمده که بقایای پارچه کنفی یا کتانی به آن چسبیده بود و همچنین تکه هایی ازنخ کتانی یا کنفی پیدا شده که به ظاهر به عنوان نخ جواهرات آویز به کار می رفته است.
در حسنلو،نزدیک دریاچه ارومیه در آذربایجان،که که در حمله ای در اواخر قرن نهم پیش از میلاد ویران شده،«در قسمت مسطحIBV»آن،نمونه های بالنسبه زیادی از منسوجات،از آتش سوزی سالم مانده است.از جمله آنها تکه هایی است با نخ یک لا یا دو لا که در آنان چرخش ریس S و Zهر دو دیده می شود که به صورت پارچه بافته شده؛ریشه،منگوله،گلوله های نخ و غیره باقی مانده است.یک نمونه آن،نوعی پرز دارد که با گره های کوچکی درفواصل کار شده است.گرچه الیاف پارچه کاملا تجزیه نشده ولی کاربرد آن نامشخص است.در منسوجات به دست آمده از دو دوران برنز(مفرغ) و آهن که شامل مقدار زیادی پشم،همین طور الیاف داخلی گیاه؛دومی با الیاف گیاهی نامشخص و موی بز می باشد.همچنین آثاری از منسوجات بر روی آب خوری نقره مانندی باقی مانده است که احتمالا بافته را برای نگهداری آن پیچیده اند.حفاری در گور یک دختر جوان(گور3،منطقهP)در هفتوان تپه،شمال حسنلو که آن نیز مربوط به قرن نهم پیش از میلاد است،بقایای یک روسری پیدا شده که از پارچه ای ساده باف،می باشد و همین طور،تکه های نخ که صفحه های برنزی تزئینی را محکم نگه می داشته است.
نمونه دیگری که نشانه فرش گره خورده و پرزدار برآن است و امکان می رود در خاورمیانه باستان،بافته شده باشد در الواح سنگی در ورودی اقامتگاه پادشاهان دوره جدید آشوری می توان یافت که با تیکلاث پلیضر سوم((27-745ق م)شروع می شود.این بافته با نقش های هندسی ترئین شده که نشان دهنده ترئینات این گونه فرش ها بوده و گویا در آن زمان چنین آذین می شده است.در این باره گزنفون به فرش های بافت دوران مادها اشاره دارد که از ظرافت خاصی برخوردار بوده اند و پادشاهان ایران از آنها استفاده می نمودند،اما هیچ یک از فرش های این دوران ها از جمله دوران هخامنشی سالم به دست ما نرسیده است.قدیمی ترین فرش پرزدار نسبتا سالم مانده که در حفاری ها به دست آمده در ناحیه کرگان5،محل پازیریک در کوه های التای،واقع در قسمت جنوبی سیبری می باشد که اغلب به اشتباه ایرانی شناخته می شود،حتی خود حفاری کننده تاکید بر ایرانی بودن آن دارد.ولی کرگان5 مربوط به تاریخ پایان قرن چهارم یا آغاز سوم پیش از میلاد است و بدین دلیل احتمالا متعلق به هخامنشیان نمی باشد،هر چند نفوذ و انعکاس طرح های فرش دوران هخامنشی در آن به خوبی عیان است.این فرش با اندازه های کامل خود سالم مانده است و طول و عرض آن2*8/1 متر می باشد که در آن متن به24 قاب مربع شکل تقسیم شده،و هریک از مربع ها،عناصری از گل و بوته شیوانده را در خود جای داده که نهایتا از نمونه های چهار پر آشوری گرفته شده است.حاشیه شامل پنج باریکه می باشد که با حاشیه های محافظ از هم جدا شده است و متشکل از نقش های مربع سیاه،قهوه ای و قرمز به تناوب می باشد که خطوط خارجی آنها به وسیله رنگ سیاه،برجسته گردیده است. در کناره های آن نوارهای باریک قهوه ای رنگی است که در لبه ها سیاه می باشد.حاشیه های داخلی و بیرونی،نقش شیر عقاب را دارد که سر آن به عقب برگشته است؛سرها در حاشیه بیرونی سوی به سمت چپ دارد و آن که درون است،سویش به سمت راست می باشد.در حاشیه دوم از بیرون ردیف اسبان با دم های بافته شده،در بعضی مردان سوار برآنانند و در بعضی دیگر مردان در کنار اسبان،پیاده روانند و کلاه بر سر دارند؛رنگ زمینه فرش قرمز زنگ آهن است.پیکر مردان پیاده شباهت به حاملان هدایا در برجسته کاری های تخت جمشید دارد و همین نقش مایه هاست که اساسا آن را یک فرش با منشا ایرانی می نمایاند.در گوشه یکی از باریکه ها،دو دایره که گل های سرخی در مراکز هریک نقش شده و همین موارد اهل فن را به این فکر واداشته که شاید فرش صفحه بازی بوده است،وبا توجه به این واقعیت که مردان یا پیاده اند یا بر اسبان سوارند،در تضاد با نقش های تخت جمشید می باشد و همین امر گویای آن است که این نقش های حاشیه،برداشت دوری از اصل نقش های هخامنشی می باشند.باریکه حاشیه مرکزی شامل عناصر گل و بوته شیوانده،مشابه آنانی است که در مربع های مرکزی اند و به رنگ قرمز زنگ آهن،سفید و سیاه در زمینه قهوه ای روشن می باشند.حاشیه دیگر،شامل نقش های حیوانات خالدار به رنگ قرمز با سرهای پایین آورده شده در زمینه نارنجی می باشد؛این نقش ها توسط حفار فرش،گوزن زرد قلمداد شده است،در کفل های این حیوانات نقش مایه های هخامنشی«نقطه وکوما» نقش شده و باریکه های چند رنگ منقش تا پشت و گردن حیوان کشیده شده است،اما وضعیت اندام نسبتا طبیعی و حالت سر پایین آورده شده حیوان،چنین دلالت دارد که فرش،بافته آسیای مرکزی یا سیبری است،جایی که این حیوان در کل با آن حالت تصویر طبیعی خود،بومی آن بوده است.پرزها دارای گره متقارن است،و فرش حدود 39 رجی است.لازم به یادآوری است که در کرگان 2 در باش آدار(Bash Adar) در التای،حدود 100 سال پیش از کرگان 5 پازیریک،قطعه فرشی به دست آمده که ظریف تر از فرش پازیریک می باشد و این فرش حدود 85 رجی می باشد و قطعات آن چنان قطعه،قطعه است که امکان تعیین طرح یا مورد مصرف آن را غیر ممکن می سازد.
غیر از موارد فوق هیچ گونه فرش پرزدار با گره پیش از دوره ساسانی به دست نیامده است،گرچه قطعات منسوجات پشمی مربوط به دوران پارتی ها فراوان است.تعدادی از این گونه قطعات از گورهایی در گرمی،در آذربایجان شرقی،نزدیک مرز روسیه گزارش شده که به رنگ های آبی،نارنجی،قهوه ای و کرم می باشند و در میان مجموعه طرح های آنها،نقش مایه های صلیب شکسته(گردونه مهر یا پیچ) و نقش های شطرنجی دیده می شود،همین طور طرح حاشیه مفتاح یونانی(زنجیره یونانی) در میان آنها وجود دارد.در شهر قومس،ناحیه ای در گرگان،قسمتی از جامه نمدی به رنگ سیاه یا قهوه ای که بخشی از یقه و شانه چپ آن سالم مانده،در حفاری به دست آمده که تاریخ آن مربوط به نیمه اول قرن نخستین قبل از میلاد می باشد.ریسمان ابریشمی که ظاهرا به قسمت باز یقه بسته می شده،قدیمی ترین قطعه ابریشمی می باشد که تا به حال در حفاری ها از ایران به دست آمده است.قطعات نمد به رنگ قرمز و سیاه نیز از دوران پارتیان در شهر قومس پیدا شده است. ریسمان کنفی و بقایای دیگر منسوجات از دوران پارتیان در گورهای نوروز محله در ساحل دریای خزر به دست آمده است.
از دوران ساسانیان میراث غنی از منسوجات به صورت تصاویر و اشارات ادبی باقی مانده،اما از این دوران تنها در شهر قومس است،که منسوجات ولقعی به جای مانده است.این منسوجات شامل قطعاتی چند به رنگ زرد و پرزدار می باشند که به عنوان فرش قلمداد شده اند،و بافته هایی از پشم یا پشم و نخ پنبه،بعضی ها نقش دار؛قطعه باریکه ای به رنگ های قرمز یا نارنجی،سفید و آبی؛دیگری باریکه ای با رنگ های قهوه ای و سفید؛افافی سفید رنگ که با نخ سبز منقش شده؛قطعه ای که بر آن گل نیلوفر نقش زده اند؛و دیگری با زمینه آبی و سفید«مرواریدگون»،و قطعاتی هم از نخ پنبه در محل پیدا شده است.یکی از این قطعات به دست آمده شهر قومس به عنوان زیلو قلمداد شده است،اما این تعیین هویت جای بحث و بررسی دارد.
کار در هم تنیدن الیاف برای بافت پارچه در ایران به هزاره پنجم پیش از میلاد می رسد.در دو تابوت سفالی از دوران دالما(Dalma) که محتوی آنها بقایای اجساد کودکان بوده و همچنین از پشتهB در سه گابی در کردستان آثاری از منسوجات نقش دار و قطعات دیگری سالم به دست آمده است.آئینه مسی زنگ زده نوع ایلامی(هزاره چهارم پیش از میلاد) از گور دوم در سیلک واقع در شمال مرکزی ایران پیدا شده که تاریخ آن حدود3000 سال پیش از میلاد می باشد.تکه هایی که به نظر می رسد پارچه نخی باشد و نخ آن به صورن«S» تابیده شده،سالم از زیر خاک به دست آمده و منسوجات دیگری از دوره های پس از هزاره سوم نسبتا سالم باقی مانده است.در تپه حصار،واقع در شمال شرقی ایران،دو خنجر مسی،و قطعه هایی از پارچه سوخته در محوطه« III B» از ساختمان سوخته و با خاک یکسان گردیده ای پیدا شده و در جای دیگری از آن در گوری مربوط به بخش«III C» آثاری از بست لباس و چوب به دست آمده است.یک تیشه مسی از شوش که در دو تیکه پارچه پیچیده شده بود،و فقط آثاری از آنها باقی مانده و تجزیه و تحلیل پارچه ها نشان داده،که هر دو نخ از پنبه اند که یکی درشت و دیگری ظریف بافته شده اند.
در اواخر دومین هزاره پیش از میلاد،طناب بافی شناخته شده بود و این شیوه بعدها در آرایش ریشه های فرش به کار گرفته می شود.در گورهای مارلیک در جنوب غربی دریای خزر،از تاریخ هزاره دوم یا آغاز هزاره اول قطعاتی از بافته هایی که از جمله آنها طناب و باریکه های بافته شده ای است،به دست آمده است.علاوه برآن آثاری از بافته ای چسبیده به سطح ظرف برنزی آب خوری از«گور 39» که به نظر می رسد قبل از دفن،آن را دور ظرف پیچیده اند یافت شده است.
از گورC-1،به تقریب در محل کنونی قلعه در دیلمان،آئینه ای به دست آمده که بقایای پارچه کنفی یا کتانی به آن چسبیده بود و همچنین تکه هایی ازنخ کتانی یا کنفی پیدا شده که به ظاهر به عنوان نخ جواهرات آویز به کار می رفته است.
در حسنلو،نزدیک دریاچه ارومیه در آذربایجان،که که در حمله ای در اواخر قرن نهم پیش از میلاد ویران شده،«در قسمت مسطحIBV»آن،نمونه های بالنسبه زیادی از منسوجات،از آتش سوزی سالم مانده است.از جمله آنها تکه هایی است با نخ یک لا یا دو لا که در آنان چرخش ریس S و Zهر دو دیده می شود که به صورت پارچه بافته شده؛ریشه،منگوله،گلوله های نخ و غیره باقی مانده است.یک نمونه آن،نوعی پرز دارد که با گره های کوچکی درفواصل کار شده است.گرچه الیاف پارچه کاملا تجزیه نشده ولی کاربرد آن نامشخص است.در منسوجات به دست آمده از دو دوران برنز(مفرغ) و آهن که شامل مقدار زیادی پشم،همین طور الیاف داخلی گیاه؛دومی با الیاف گیاهی نامشخص و موی بز می باشد.همچنین آثاری از منسوجات بر روی آب خوری نقره مانندی باقی مانده است که احتمالا بافته را برای نگهداری آن پیچیده اند.حفاری در گور یک دختر جوان(گور3،منطقهP)در هفتوان تپه،شمال حسنلو که آن نیز مربوط به قرن نهم پیش از میلاد است،بقایای یک روسری پیدا شده که از پارچه ای ساده باف،می باشد و همین طور،تکه های نخ که صفحه های برنزی تزئینی را محکم نگه می داشته است.
نمونه دیگری که نشانه فرش گره خورده و پرزدار برآن است و امکان می رود در خاورمیانه باستان،بافته شده باشد در الواح سنگی در ورودی اقامتگاه پادشاهان دوره جدید آشوری می توان یافت که با تیکلاث پلیضر سوم((27-745ق م)شروع می شود.این بافته با نقش های هندسی ترئین شده که نشان دهنده ترئینات این گونه فرش ها بوده و گویا در آن زمان چنین آذین می شده است.در این باره گزنفون به فرش های بافت دوران مادها اشاره دارد که از ظرافت خاصی برخوردار بوده اند و پادشاهان ایران از آنها استفاده می نمودند،اما هیچ یک از فرش های این دوران ها از جمله دوران هخامنشی سالم به دست ما نرسیده است.قدیمی ترین فرش پرزدار نسبتا سالم مانده که در حفاری ها به دست آمده در ناحیه کرگان5،محل پازیریک در کوه های التای،واقع در قسمت جنوبی سیبری می باشد که اغلب به اشتباه ایرانی شناخته می شود،حتی خود حفاری کننده تاکید بر ایرانی بودن آن دارد.ولی کرگان5 مربوط به تاریخ پایان قرن چهارم یا آغاز سوم پیش از میلاد است و بدین دلیل احتمالا متعلق به هخامنشیان نمی باشد،هر چند نفوذ و انعکاس طرح های فرش دوران هخامنشی در آن به خوبی عیان است.این فرش با اندازه های کامل خود سالم مانده است و طول و عرض آن2*8/1 متر می باشد که در آن متن به24 قاب مربع شکل تقسیم شده،و هریک از مربع ها،عناصری از گل و بوته شیوانده را در خود جای داده که نهایتا از نمونه های چهار پر آشوری گرفته شده است.حاشیه شامل پنج باریکه می باشد که با حاشیه های محافظ از هم جدا شده است و متشکل از نقش های مربع سیاه،قهوه ای و قرمز به تناوب می باشد که خطوط خارجی آنها به وسیله رنگ سیاه،برجسته گردیده است. در کناره های آن نوارهای باریک قهوه ای رنگی است که در لبه ها سیاه می باشد.حاشیه های داخلی و بیرونی،نقش شیر عقاب را دارد که سر آن به عقب برگشته است؛سرها در حاشیه بیرونی سوی به سمت چپ دارد و آن که درون است،سویش به سمت راست می باشد.در حاشیه دوم از بیرون ردیف اسبان با دم های بافته شده،در بعضی مردان سوار برآنانند و در بعضی دیگر مردان در کنار اسبان،پیاده روانند و کلاه بر سر دارند؛رنگ زمینه فرش قرمز زنگ آهن است.پیکر مردان پیاده شباهت به حاملان هدایا در برجسته کاری های تخت جمشید دارد و همین نقش مایه هاست که اساسا آن را یک فرش با منشا ایرانی می نمایاند.در گوشه یکی از باریکه ها،دو دایره که گل های سرخی در مراکز هریک نقش شده و همین موارد اهل فن را به این فکر واداشته که شاید فرش صفحه بازی بوده است،وبا توجه به این واقعیت که مردان یا پیاده اند یا بر اسبان سوارند،در تضاد با نقش های تخت جمشید می باشد و همین امر گویای آن است که این نقش های حاشیه،برداشت دوری از اصل نقش های هخامنشی می باشند.باریکه حاشیه مرکزی شامل عناصر گل و بوته شیوانده،مشابه آنانی است که در مربع های مرکزی اند و به رنگ قرمز زنگ آهن،سفید و سیاه در زمینه قهوه ای روشن می باشند.حاشیه دیگر،شامل نقش های حیوانات خالدار به رنگ قرمز با سرهای پایین آورده شده در زمینه نارنجی می باشد؛این نقش ها توسط حفار فرش،گوزن زرد قلمداد شده است،در کفل های این حیوانات نقش مایه های هخامنشی«نقطه وکوما» نقش شده و باریکه های چند رنگ منقش تا پشت و گردن حیوان کشیده شده است،اما وضعیت اندام نسبتا طبیعی و حالت سر پایین آورده شده حیوان،چنین دلالت دارد که فرش،بافته آسیای مرکزی یا سیبری است،جایی که این حیوان در کل با آن حالت تصویر طبیعی خود،بومی آن بوده است.پرزها دارای گره متقارن است،و فرش حدود 39 رجی است.لازم به یادآوری است که در کرگان 2 در باش آدار(Bash Adar) در التای،حدود 100 سال پیش از کرگان 5 پازیریک،قطعه فرشی به دست آمده که ظریف تر از فرش پازیریک می باشد و این فرش حدود 85 رجی می باشد و قطعات آن چنان قطعه،قطعه است که امکان تعیین طرح یا مورد مصرف آن را غیر ممکن می سازد.
غیر از موارد فوق هیچ گونه فرش پرزدار با گره پیش از دوره ساسانی به دست نیامده است،گرچه قطعات منسوجات پشمی مربوط به دوران پارتی ها فراوان است.تعدادی از این گونه قطعات از گورهایی در گرمی،در آذربایجان شرقی،نزدیک مرز روسیه گزارش شده که به رنگ های آبی،نارنجی،قهوه ای و کرم می باشند و در میان مجموعه طرح های آنها،نقش مایه های صلیب شکسته(گردونه مهر یا پیچ) و نقش های شطرنجی دیده می شود،همین طور طرح حاشیه مفتاح یونانی(زنجیره یونانی) در میان آنها وجود دارد.در شهر قومس،ناحیه ای در گرگان،قسمتی از جامه نمدی به رنگ سیاه یا قهوه ای که بخشی از یقه و شانه چپ آن سالم مانده،در حفاری به دست آمده که تاریخ آن مربوط به نیمه اول قرن نخستین قبل از میلاد می باشد.ریسمان ابریشمی که ظاهرا به قسمت باز یقه بسته می شده،قدیمی ترین قطعه ابریشمی می باشد که تا به حال در حفاری ها از ایران به دست آمده است.قطعات نمد به رنگ قرمز و سیاه نیز از دوران پارتیان در شهر قومس پیدا شده است. ریسمان کنفی و بقایای دیگر منسوجات از دوران پارتیان در گورهای نوروز محله در ساحل دریای خزر به دست آمده است.
از دوران ساسانیان میراث غنی از منسوجات به صورت تصاویر و اشارات ادبی باقی مانده،اما از این دوران تنها در شهر قومس است،که منسوجات ولقعی به جای مانده است.این منسوجات شامل قطعاتی چند به رنگ زرد و پرزدار می باشند که به عنوان فرش قلمداد شده اند،و بافته هایی از پشم یا پشم و نخ پنبه،بعضی ها نقش دار؛قطعه باریکه ای به رنگ های قرمز یا نارنجی،سفید و آبی؛دیگری باریکه ای با رنگ های قهوه ای و سفید؛افافی سفید رنگ که با نخ سبز منقش شده؛قطعه ای که بر آن گل نیلوفر نقش زده اند؛و دیگری با زمینه آبی و سفید«مرواریدگون»،و قطعاتی هم از نخ پنبه در محل پیدا شده است.یکی از این قطعات به دست آمده شهر قومس به عنوان زیلو قلمداد شده است،اما این تعیین هویت جای بحث و بررسی دارد.
نویسنده:کارن اس. رابینسون---Karen s.Rubinson
کتاب منبع:تاریخ و هنر فرش بافی در ایران(براساس دایره المعارف ایرانیکا/زیر نظر احسان یارشاطر/انتشارات نیلوفر/تهران1384