می خواستند فاتحه فرش کرمان را بخوانند
فراز و فرود فرش دستباف کرمان در گفت وگو با یک ارزش گذار فرش
کرمان: قالی کرمان معروف بود و البته مرغوب. زیر پای هرکسی نمی نشست و آوازه ای جهانی داشت. در شعرها می آمد و ترانه ها و از آن زیراندازهایی بود که هرچه پا می خورد ارج و قربش بیشتر می شد. هر کسی که مقاومتش در برابر قهر روزگار بیشتر بود به قالی کرمان تشبیه می شد. اگرچه امروز هم فرش کرمان هنوز در ایران و جهان پرآوازه محسوب می شود اما با آن سال های طلایی فاصله ای معنادار گرفته است؛ فاصله ای که خیلی چیزها در ایجادش موثر بودند؛ از رفتن و بازنشستگی آن نام های معروف صنعت فرش دستباف کرمان که نام شان «مارک» فرش می شد و «ارزش افزای» این هنر ماندگار تا آمدن خیلی ها که سود مالی، بیش از هنر در این عرصه برایشان مهم بود. تبلیغات منفی هم در سال های گذشته اثر خودش را گذاشت و هندی ها، چینی ها و پاکستانی ها از آب گل آلود ماهی گرفتند. البته به نظر می رسد این روزها امیدها برای بازگشت وضعیت تولید و صادرات فرش دستباف کرمان به گذشته اندکی بیشتر شده است. برخی فعالان این صنعت کم کم آموخته اند که بازاریابی کنند و به سلیقه نسل جدیدی از مشتریان ایرانی و جهانی خود توجه بیشتری بکنند. حالاکه بحران هایی مانند کم آبی ممکن است تولید پسته را در استان کرمان با چالش هایی مواجه کند این فرش دستباف است که همچنان می تواند به عنوان یک هنر اقتصادی و جهانی مانند گذشته خود را بر سر زبان ها بیندازد. «منوچهر شیخ مظفری» از فعالان صنعت فرش دستباف کرمان است که تلاش می کند راه هایی برای احیای روزهای طلایی فرش کرمان بیابد و در حال حاضر در دانشکده فرش هم تدریس می کند. او می گوید: «براساس علمی که تجربی به دست آورده ام در دانشگاه تدریس می کنم؛ سال ۷۴ در دبیرستان، سال ۷۶ در دانشگاه علمی کاربردی و سال ۱۳۷۷ در دانشگاه کرمان. درس هایی مثل مرمت، شناخت مواد ویژه، کارشناسی، ارزیابی، کنترل کیفی و استانداردهای فرش، عیوب فرش، بافت فرش سنتی و هنری و...» وی در مورد نحوه ورود خودش به این هنر و صنعت هم عنوان می کند: «سال ۵۳ وقتی مدرسه می رفتم پدرم در کار فرش بود و پدربزرگم نقاش فرش. مدرسه که تعطیل می شد به یک کارگاه فرش بافی می رفتم. خیلی از این هنر لذت می بردم. از کلاس ششم به مدرسه شبانه رفتم تا بتوانم به کار فرش ادامه دهم...» شیخ مظفری، زمانی که «مارک» های روی فرش می توانست ارزش این هنر و صنعت را نشان دهد از کسانی بوده که روی فرش های تولیدشده در کارگاه های تولیدکنندگان معروف کرمان مارک می زده است. گفت وگوی روزنامه شرق با او پیرامون دلایل افول روزهای خوب فرش کرمان و راه های بازگشت به آن روزها است...
در سال های گذشته که فرش کرمان از دید هنرمندان و عموم و تولیدکنندگان رونقی داشت به کیفیت و اصالت کار توجه می شد نه قیمت آن. فرش را با آرم و مارک خاص خودش تولید می کردند چون به کارشان اطمینان داشتند و مارک نشان دهنده تولید کننده بود و کیفیت و خریدار با اطمینان سبک مورد نظر خود را انتخاب می کرد. اما از سال ۵۹ دیگر فرش مارک دار تولید نشد. بعد از آن، پای تعاونی ها باز شد و حضور افراد متخصص تولید فرش کم رنگ شد و دیگر آن عرق و تعصب روی فرش کرمان از بین رفت. خیلی بافنده ها از سر اجبار می آمدند و دیگر با عشق کار نمی کردند. پول اهمیتی به اندازه امروز نداشت و هنر در تولید فرش بسیار مهم تر بود اما الان این گونه نیست و در چنین شرایطی بود که هندی ها و چینی ها آمدند و از این خلااستفاده کردند و بازار دنیا را به دست خود گرفتند.
در سال های گذشته، مواد اولیه نامرغوب در بی کیفیت شدن فرش نقش فراوانی داشته است. از سوی دیگر بافنده ها کم کاری خودشان را داشتند و مردم هم که نمی دانستند ماجرا از چه قرار است. از طرفی ریسندگی ها از پشم درجه سه استفاده می کردند و تجار هم به روی خودشان نمی آوردند که داستان دارد به کجا ختم می شود. حتی فرش های صادراتی هم کیفیت شان افت کرد. در برخی موارد در بافت فرش ها تقلب شد و صادرکننده نظارتی بر کیفیت نداشت. حالاخود را جای واردکننده ای بگذارید که نمی خواهد فرش بی کیفیت بخرد. فرش گنجینه ای بود که ارزشی بیش از نفت داشت اما از مسیر اصلی اش خارج شد و دیگر آن بازدهی شایسته خود را ندارد.
از حدود سه دهه پیش بود که تولید فرش متزلزل شد و کارگاه ها تقریبا تعطیل شدند. در سال های قبل از آن هفته ای یک خاور فرش از کارگاه مرحوم «فکار»-یکی از تولید کنندگان کرمانی فرش- به خارج صادر می شد و حالاحساب کنید مجموع تولید فرش در کرمان را در آن سال ها. در همان سال ها بود که به یکی از کارگاه های معروف فرشبافی کرمان رفتم؛ کارگاهی که صدای بافنده ها و میاندار که نقش را می خواند لحظه ای در آن قطع نمی شد اما آن روز صدای قمری ها می آمد و پیرمردی که سرش را به دار قالی تکیه داده بود و اشک می ریخت.
بله، کاملادرست است. اجازه دهید در این مورد به ماجرایی اشاره کنم که بازخوانی اش در این روزها برای همه بافندگان و فعالان صنعت فرش دستباف لازم است. «محمد ارجمندکرمانی»، زمانی در کارگاه فرش بافی خود، فرشی را بعد از چهار سال بافت. به دلیل تقلب بافنده در بافت آن، بریده بود و نگذاشته بود کار بافت آن تمام شود. یعنی حاضر شده بود میلیون ها تومان سرمایه را فدای صداقت کاری بکند. مثل کاری که تویوتا در ژاپن می کند. کار او به پول الان، از دست دادن حداقل ۵۰میلیون تومان سرمایه بوده است. این باید در تاریخ ثبت و الگوی همه تولیدکنندگان فرش شود. او از مبلغ زیادی از سرمایه خود گذشت تا تاریخ سازی کند و همان ها بودند که در غیاب درآمد نفت برای شهر و کشورشان ثروت سازی می کردند.
در اینجا لازم است تا از خاطره ام از رویدادی بگویم که مجموعه ای از آن رویدادها باعث شد تا وضعیت فرش با گذشته اش متفاوت شود. یک بافنده فرشی را آورد که واقعا فرش ارزشمندی بود و با علاقه و تمام هنرش آن را بافته بود اما یکی از فرش فروش های کرمان که بیشتر به فکر منافع خودش بود بدون توجه به زحمت و احساسات بافنده به قیمت مناسب از او فرش را نخرید و گفت بازار همین است. آن روز این فرش مثل هر کالای معمولی دیگری در بازار مقایسه شد. دفعه بعد، آن بافنده بدون اینکه خریدار بفهمد فرشی را بافت که در حد همان بازار باشد و به قیمت بازار بخورد. این دلال بازی ها این ضربات را به فرش زد و از هنر به بازار اقتصادی متمایل شد. زمانی تولیدکنندگان با عشق و برای هنر کار می کردند اما کم کم پول جای همه چیز را گرفت و حالاباید این روند را عوض کرد. کار من در سال های ۵۱ تا ۵۷ زدن مارک فرش های تولیدشده در کرمان بود. اما در سال های اخیر برخی به من پیشنهاد می کردند مارک «ارجمند» را بر فرش های تولیدی شان بزنم و می گفتند چه کسی متوجه می شود؟ و من به آنها می گفتم اگر می توانی مارک خودت را بر این فرش بزن. «ارجمند» نماد یک فرهنگ غنی است و قبول نکردم چنین کاری بکنم.
باید بگویم که تاسیس رشته فرش در دانشگاه نتوانست تاثیر زیادی بر صنعت فرش دستباف کرمان بگذارد. خیلی ها که به این رشته وارد می شوند، فقط می خواهند لیسانس بگیرند و علاقه ای هم به این رشته ندارند. استادانی هم که واقعیت فرش دستباف کرمان را بدانند کم هستند و یک روال ناکارآمد به وجود آمده و فارغ التحصیل این رشته هم نمی تواند تغییری ایجاد کند.
راه حل این است که یک سرمایه گذار بیاید و ریشه ها را هدف بگیرد و کار را به مسیر اصلی بازگرداند. باید تاجران و تولیدکنندگان هزینه و سرمایه گذاری کنند و بافت فرش های باکیفیت را توسعه دهند. باید برند سازی کنند و بگویند که فرش کرمان این است. سبک های بافت فرش در کرمان باید به درستی معرفی شود و تبلیغات مناسبی برای شناساندن آن صورت گیرد و مثلاسبکی مانند «کمان شیب» که در حال حاضر در کرمان مرسوم است به خوبی معرفی شود. کار فرش باید به اهلش بازگردانده شود. مجددا باید به اصل برگردیم و مثل بازگرداندن یک فیلم به ابتدای آن عمل کنیم. باید این نکته را هم عنوان کنم که در سال های اخیر وضعیت به گونه ای پیش رفت که سبکی متناسب با نیاز متقاضیان و جامعه بیشتر مورد استفاده قرار گرفت تا به نیاز بازار و مردم پاسخ دهد. تقاضا برای فرش مناطقی نظیر گلباف شهداد، چترود و زرند کرمان افزایش یافت و حتی بازارهای جهانی را هم پوشش داد که برای رقبا این قضیه سنگین بود و تبلیغات منفی و غیرواقعی زیادی هم در مورد فرش های تولیدشده در این مناطق برای به حاشیه بردن فرش کرمان و بدنام کردن آن صورت گرفت.
بله و متاسفانه رقبای تجاری می خواستند این وضعیت را به وجود بیاورند. در سال هایی می خواستند فاتحه فرش کرمان را بخوانند. جلسه گذاشتند و وزیر را آوردند و گفتند فرش کرمان دیگر تمام شده است اما نگذاشتیم و گفتیم کرمانی ها سبکی را به وجود آورده اند به نام کمان شیب تا قیمت پایین تری داشته باشد. من در آن جلسه مقایسه کردم پراید را با کریسیدا و گفتم که آیا همه می توانند کریسیدا سوار شوند؟ پراید به دلایل اقتصادی مشتری بیشتری دارد و روال تولید فرش هم همین طور شده است. به نظرم در این سال های اخیر خیلی سعی شد تا فرش کرمان تخریب شود و بازار خود را از دست بدهد.
منبع: روزنامه شرق-چهارشنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۱، شماره ۱۵۲۴
کرمان: قالی کرمان معروف بود و البته مرغوب. زیر پای هرکسی نمی نشست و آوازه ای جهانی داشت. در شعرها می آمد و ترانه ها و از آن زیراندازهایی بود که هرچه پا می خورد ارج و قربش بیشتر می شد. هر کسی که مقاومتش در برابر قهر روزگار بیشتر بود به قالی کرمان تشبیه می شد. اگرچه امروز هم فرش کرمان هنوز در ایران و جهان پرآوازه محسوب می شود اما با آن سال های طلایی فاصله ای معنادار گرفته است؛ فاصله ای که خیلی چیزها در ایجادش موثر بودند؛ از رفتن و بازنشستگی آن نام های معروف صنعت فرش دستباف کرمان که نام شان «مارک» فرش می شد و «ارزش افزای» این هنر ماندگار تا آمدن خیلی ها که سود مالی، بیش از هنر در این عرصه برایشان مهم بود. تبلیغات منفی هم در سال های گذشته اثر خودش را گذاشت و هندی ها، چینی ها و پاکستانی ها از آب گل آلود ماهی گرفتند. البته به نظر می رسد این روزها امیدها برای بازگشت وضعیت تولید و صادرات فرش دستباف کرمان به گذشته اندکی بیشتر شده است. برخی فعالان این صنعت کم کم آموخته اند که بازاریابی کنند و به سلیقه نسل جدیدی از مشتریان ایرانی و جهانی خود توجه بیشتری بکنند. حالاکه بحران هایی مانند کم آبی ممکن است تولید پسته را در استان کرمان با چالش هایی مواجه کند این فرش دستباف است که همچنان می تواند به عنوان یک هنر اقتصادی و جهانی مانند گذشته خود را بر سر زبان ها بیندازد. «منوچهر شیخ مظفری» از فعالان صنعت فرش دستباف کرمان است که تلاش می کند راه هایی برای احیای روزهای طلایی فرش کرمان بیابد و در حال حاضر در دانشکده فرش هم تدریس می کند. او می گوید: «براساس علمی که تجربی به دست آورده ام در دانشگاه تدریس می کنم؛ سال ۷۴ در دبیرستان، سال ۷۶ در دانشگاه علمی کاربردی و سال ۱۳۷۷ در دانشگاه کرمان. درس هایی مثل مرمت، شناخت مواد ویژه، کارشناسی، ارزیابی، کنترل کیفی و استانداردهای فرش، عیوب فرش، بافت فرش سنتی و هنری و...» وی در مورد نحوه ورود خودش به این هنر و صنعت هم عنوان می کند: «سال ۵۳ وقتی مدرسه می رفتم پدرم در کار فرش بود و پدربزرگم نقاش فرش. مدرسه که تعطیل می شد به یک کارگاه فرش بافی می رفتم. خیلی از این هنر لذت می بردم. از کلاس ششم به مدرسه شبانه رفتم تا بتوانم به کار فرش ادامه دهم...» شیخ مظفری، زمانی که «مارک» های روی فرش می توانست ارزش این هنر و صنعت را نشان دهد از کسانی بوده که روی فرش های تولیدشده در کارگاه های تولیدکنندگان معروف کرمان مارک می زده است. گفت وگوی روزنامه شرق با او پیرامون دلایل افول روزهای خوب فرش کرمان و راه های بازگشت به آن روزها است...
چرا فرش کرمان از روزهای طلایی خود فاصله گرفت؟
در سال های گذشته که فرش کرمان از دید هنرمندان و عموم و تولیدکنندگان رونقی داشت به کیفیت و اصالت کار توجه می شد نه قیمت آن. فرش را با آرم و مارک خاص خودش تولید می کردند چون به کارشان اطمینان داشتند و مارک نشان دهنده تولید کننده بود و کیفیت و خریدار با اطمینان سبک مورد نظر خود را انتخاب می کرد. اما از سال ۵۹ دیگر فرش مارک دار تولید نشد. بعد از آن، پای تعاونی ها باز شد و حضور افراد متخصص تولید فرش کم رنگ شد و دیگر آن عرق و تعصب روی فرش کرمان از بین رفت. خیلی بافنده ها از سر اجبار می آمدند و دیگر با عشق کار نمی کردند. پول اهمیتی به اندازه امروز نداشت و هنر در تولید فرش بسیار مهم تر بود اما الان این گونه نیست و در چنین شرایطی بود که هندی ها و چینی ها آمدند و از این خلااستفاده کردند و بازار دنیا را به دست خود گرفتند.
چه عواملی در این روند بیشتر موثر بودند؟
در سال های گذشته، مواد اولیه نامرغوب در بی کیفیت شدن فرش نقش فراوانی داشته است. از سوی دیگر بافنده ها کم کاری خودشان را داشتند و مردم هم که نمی دانستند ماجرا از چه قرار است. از طرفی ریسندگی ها از پشم درجه سه استفاده می کردند و تجار هم به روی خودشان نمی آوردند که داستان دارد به کجا ختم می شود. حتی فرش های صادراتی هم کیفیت شان افت کرد. در برخی موارد در بافت فرش ها تقلب شد و صادرکننده نظارتی بر کیفیت نداشت. حالاخود را جای واردکننده ای بگذارید که نمی خواهد فرش بی کیفیت بخرد. فرش گنجینه ای بود که ارزشی بیش از نفت داشت اما از مسیر اصلی اش خارج شد و دیگر آن بازدهی شایسته خود را ندارد.
این روند افول از چه زمانی سرعت بیشتری گرفت؟
از حدود سه دهه پیش بود که تولید فرش متزلزل شد و کارگاه ها تقریبا تعطیل شدند. در سال های قبل از آن هفته ای یک خاور فرش از کارگاه مرحوم «فکار»-یکی از تولید کنندگان کرمانی فرش- به خارج صادر می شد و حالاحساب کنید مجموع تولید فرش در کرمان را در آن سال ها. در همان سال ها بود که به یکی از کارگاه های معروف فرشبافی کرمان رفتم؛ کارگاهی که صدای بافنده ها و میاندار که نقش را می خواند لحظه ای در آن قطع نمی شد اما آن روز صدای قمری ها می آمد و پیرمردی که سرش را به دار قالی تکیه داده بود و اشک می ریخت.
درست است که کمرنگ شدن حضور نام های بزرگ صنعت فرش هم به این روند دامن زد؟
بله، کاملادرست است. اجازه دهید در این مورد به ماجرایی اشاره کنم که بازخوانی اش در این روزها برای همه بافندگان و فعالان صنعت فرش دستباف لازم است. «محمد ارجمندکرمانی»، زمانی در کارگاه فرش بافی خود، فرشی را بعد از چهار سال بافت. به دلیل تقلب بافنده در بافت آن، بریده بود و نگذاشته بود کار بافت آن تمام شود. یعنی حاضر شده بود میلیون ها تومان سرمایه را فدای صداقت کاری بکند. مثل کاری که تویوتا در ژاپن می کند. کار او به پول الان، از دست دادن حداقل ۵۰میلیون تومان سرمایه بوده است. این باید در تاریخ ثبت و الگوی همه تولیدکنندگان فرش شود. او از مبلغ زیادی از سرمایه خود گذشت تا تاریخ سازی کند و همان ها بودند که در غیاب درآمد نفت برای شهر و کشورشان ثروت سازی می کردند.
و این خلاو کم رنگ شدن کاربلدهای صنعت فرش دستباف کرمان چه تاثیری بر روند حرکت این صنعت گذاشت؟
در اینجا لازم است تا از خاطره ام از رویدادی بگویم که مجموعه ای از آن رویدادها باعث شد تا وضعیت فرش با گذشته اش متفاوت شود. یک بافنده فرشی را آورد که واقعا فرش ارزشمندی بود و با علاقه و تمام هنرش آن را بافته بود اما یکی از فرش فروش های کرمان که بیشتر به فکر منافع خودش بود بدون توجه به زحمت و احساسات بافنده به قیمت مناسب از او فرش را نخرید و گفت بازار همین است. آن روز این فرش مثل هر کالای معمولی دیگری در بازار مقایسه شد. دفعه بعد، آن بافنده بدون اینکه خریدار بفهمد فرشی را بافت که در حد همان بازار باشد و به قیمت بازار بخورد. این دلال بازی ها این ضربات را به فرش زد و از هنر به بازار اقتصادی متمایل شد. زمانی تولیدکنندگان با عشق و برای هنر کار می کردند اما کم کم پول جای همه چیز را گرفت و حالاباید این روند را عوض کرد. کار من در سال های ۵۱ تا ۵۷ زدن مارک فرش های تولیدشده در کرمان بود. اما در سال های اخیر برخی به من پیشنهاد می کردند مارک «ارجمند» را بر فرش های تولیدی شان بزنم و می گفتند چه کسی متوجه می شود؟ و من به آنها می گفتم اگر می توانی مارک خودت را بر این فرش بزن. «ارجمند» نماد یک فرهنگ غنی است و قبول نکردم چنین کاری بکنم.
شما در دانشکده فرش کرمان هم تدریس می کنید. وجود این دانشکده چه تاثیری بر روند حرکتی صنعت فرش دستباف داشت؟
باید بگویم که تاسیس رشته فرش در دانشگاه نتوانست تاثیر زیادی بر صنعت فرش دستباف کرمان بگذارد. خیلی ها که به این رشته وارد می شوند، فقط می خواهند لیسانس بگیرند و علاقه ای هم به این رشته ندارند. استادانی هم که واقعیت فرش دستباف کرمان را بدانند کم هستند و یک روال ناکارآمد به وجود آمده و فارغ التحصیل این رشته هم نمی تواند تغییری ایجاد کند.
چه راه حلی را برای برون رفت از وضعیت فعلی پیشنهاد می کنید؟
راه حل این است که یک سرمایه گذار بیاید و ریشه ها را هدف بگیرد و کار را به مسیر اصلی بازگرداند. باید تاجران و تولیدکنندگان هزینه و سرمایه گذاری کنند و بافت فرش های باکیفیت را توسعه دهند. باید برند سازی کنند و بگویند که فرش کرمان این است. سبک های بافت فرش در کرمان باید به درستی معرفی شود و تبلیغات مناسبی برای شناساندن آن صورت گیرد و مثلاسبکی مانند «کمان شیب» که در حال حاضر در کرمان مرسوم است به خوبی معرفی شود. کار فرش باید به اهلش بازگردانده شود. مجددا باید به اصل برگردیم و مثل بازگرداندن یک فیلم به ابتدای آن عمل کنیم. باید این نکته را هم عنوان کنم که در سال های اخیر وضعیت به گونه ای پیش رفت که سبکی متناسب با نیاز متقاضیان و جامعه بیشتر مورد استفاده قرار گرفت تا به نیاز بازار و مردم پاسخ دهد. تقاضا برای فرش مناطقی نظیر گلباف شهداد، چترود و زرند کرمان افزایش یافت و حتی بازارهای جهانی را هم پوشش داد که برای رقبا این قضیه سنگین بود و تبلیغات منفی و غیرواقعی زیادی هم در مورد فرش های تولیدشده در این مناطق برای به حاشیه بردن فرش کرمان و بدنام کردن آن صورت گرفت.
یعنی تلاش می شد وجهه فرش کرمان را مخدوش کنند؟
بله و متاسفانه رقبای تجاری می خواستند این وضعیت را به وجود بیاورند. در سال هایی می خواستند فاتحه فرش کرمان را بخوانند. جلسه گذاشتند و وزیر را آوردند و گفتند فرش کرمان دیگر تمام شده است اما نگذاشتیم و گفتیم کرمانی ها سبکی را به وجود آورده اند به نام کمان شیب تا قیمت پایین تری داشته باشد. من در آن جلسه مقایسه کردم پراید را با کریسیدا و گفتم که آیا همه می توانند کریسیدا سوار شوند؟ پراید به دلایل اقتصادی مشتری بیشتری دارد و روال تولید فرش هم همین طور شده است. به نظرم در این سال های اخیر خیلی سعی شد تا فرش کرمان تخریب شود و بازار خود را از دست بدهد.
منبع: روزنامه شرق-چهارشنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۱، شماره ۱۵۲۴